تاريخچه هفت هزار ساله زبان تركي در آذربايجان

یازار : atabak

اما زبان مورد ادعائي نويسنده مقاله عنوان شده، وساير منابع وابسته به شوونيسم كه هيچگونه وجود خارجي ندارد و لازم به ذكر است كه اين زبان اختراع جاسوس و عامل انگليسي در ايران (احمد كسروي) مي‌باشد، كه ايشان نيم زبانهاي تاتي و تالشي موجود در بعضي از روستاهاي منطقه مرند را كه متكلمين آن حتي به چند هزار نفر هم نمي‌رسد را به عنوان زبان آذري تلقي كرده كه گويا زبان باستاني آذربايجان نيز بوده.البته اين ادعاها به هيچ گونه پايگاه علمي وابسته نيست، چرا كه كسي از گرامر، قواعد، دستورزبان،‌صرف و نحو زباني جعلي بنام آذري اطلاعي ندارد و قواعد آنرا تدوين نكرده از تاريخ رونق و ادامة حيات آن و كاربرد و قلمرو نفوذ ادعائي آن، فولكلور، داستان، افسانه و آثار برگزيدة نظم و نثر يا ... اثري ملموس ارائه نشده، از نقش زبان ادعائي (آذري) در ادبيات فارسي و زبان تركي و زبانهاي ديگر، ماقبل و مابعد آن چيزي در بين نيست و اگر واقعاً هست در كجا تدريس مي‌شود؟ كسي تا حال آنرا ياد نگرفته و كسي ياد نداده و اگر وجود داشت، در هفتاد سال گذشته بدون شك در دانشكده‌هاي ادبيات خود، جزء دروس اجباري تدريس، و جزء مواد درسي مؤسسات عالي يا در برنامه درسي دبيرستانها قرار مي‌گرفت.1

همچنين زبان تركي كه به ادعاي نويسنده در زمان صفويه به ميان آمده (يعني كه به قول ايشان سابقاً وجود نداشته) هم قبل و هم  بعد از صفويه آثار ارجمندي بر جاي گذاشته است كه  تعداد آنها بالغ بر صدها كتاب، رساله و اثر علمي، ادبي، فلسفي، شعر، نظم و نثر مي‌باشد كه بعضي از آثار ماقبلي صفوي عبارتند از: قوتاد، قوبيليك، نهج الفراديس، عتبه الحقايق، صحاح‌العجم، اغوزنامه، ديوان الغات الترك محمود كاشغري و صدها اثر ديگر كه طبعاً براي نوشتن آنها پشتوانه ادبي هزاران ساله لازم است كه با فرض آذري بودن تركان آذربايجان نمي‌توان كتابهاي خلق الساعه نوشت.

اما جالبتر اينكه حتي يك كتاب يا ديوان به زبان آذري وجود ندارد.2 ولي استحكام زبان تركي تا آنجاست كه توانست زبان عربي را كه جزو زبانهاي با قاعده و گستردة دنياست پس از حملة اعراب در آذربايجان، منزوي و مستحيل كند چنانچه زبان عربي وارد آذربايجان نشده و ادامه حيات نداده است.3

همچنين نويسندة محترم مقالة نام برده و مدافعان زبان آذري، گاه سلجوقيان، گاه غزنويان، گاه مغولها و گاه صفويان را موجب تُرك شدن تركهاي آذربايجان مي‌دانند. اما كسي كه كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، به خوبي مي‌داندكه مغولها از چين تا غرب آفريقا و از سيبري تا اقيانوس هند را تحت حكومت داشتند و خانهاي مغول بر تمام آسياي ميانه و هندوستان و ايران حكمراني مي‌كردند پس چرا مردم ساير مناطق غير ترك زبان را ترك نكرده‌اند؟

سلجوقيان، غزنويان، اتابكان، صفويان و مغولها كه همگي ترك بودند در ساير نقاط ايران بيش از آذربايجان حكومت كرده‌اند و پايتخت ديرپاي صفويان و سلجوقيان، اصفهان بوده و شهرهاي تبريز ، مراغه و اردبيل كمتر به عنوان پايتخت حكومتهاي فوق بوده اما چرا در اين بين فقط مردم آذربايجان ترك شده ولي مثلاً مردم اصفهان ترك نشده‌اند و چگونه بعد از هفتاد سال تبليغات با استفاده از بيت‌المال و وسايل ارتباطي پيشرفته و آموزش اجباري فارسي، تركهاي آذربايجان فارس نشده‌اند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتي يك صدم از اين امكانات مردم غير ترك يكباره ترك شده‌اند؟ و چرا اينگونه افراد در بررسي زبان مردم آذربايجان از زبان حداقل بيست و پنج ميليون آذربايجاني تُرك، چشم پوشي نموده و به گويش چند هزار نفر به لهجه‌هاي تاتي و هرزني پناه مي‌برند؟

اما به منظور بررسي زبان آذربايجان در طول تاريخ، در ابتدا به بررسي تاريخ اقوام و حكومتهايي كه در آذربايجان بوده‌اند مي‌پردازيم. در مورد ملتهايي كه قبلاً در آذربايجان زيسته‌اند مي‌توان به سومئرها، ايلاميها، هوري‌ها، آراتتاها، كاسسي‌ها، قوتتي‌ها، لولوبي‌ها، اورارتوها، ايشغوزها (ايسكيت‌ها)، مانناها، گيلزان‌ها، كاسپي‌ها و ... اشاره كرد كه زبان تمامي آنها التصاقي و جزو خانوادة زبانهاي تركي بوده.4 از اين ميان سومئريها، ايلاميها و هوري‌ها اقوامي بودند كه اولين تمدنها و مدنيّتها را روي زمين بنا نهادند.

با توجه به كتب ارزشمندي چون كتابهاي پي‌يئرآميه، دكتر ضياء صدر، پروفسور دكتر زهتابي و ... مي‌توان به صراحت گفت كه آذربايجان از حدود هفت هزار سال قبل جايگاه تمدنهاي نامبرده مي‌باشد.در اين مورد نيز چندي پيش يك هيأت باستانشناسي آمريكايي – ايراني در تپة حسنلو به كشفهاي ارزشمندي دست يافتند. رهبر اين هيأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود 6000 سال قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به 1300 سال قبل از ميلاد تا 800 سال قبل از ميلاد مي‌باشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها مي‌باشد.5

1 – جايگاه اصلي هوريها در هزاره 3 و 4 (600 سال قبل) در آذربايجان و مناطقي از قسمتهاي شمالي زاگرس و كوههاي توروس بود.6 همچنين از ربع سوم هزارة قبل از ميلاد (2400 سال قبل از ميلاد) سند نوشته‌اي بدست آمده كه با الفباي اككد و به زبان التصاقي هوري بوده كه اين سند متعلق به يكي از پادشاهان هوري بنام تيشاري مي‌باشد و نيز نام يكي ديگر از پادشاهان هوريها به نام ساشانار كه در 1450 سال قبل از ميلاد حكومت مي‌كرده نيز معلوم است.7

2 – كاسسي‌ها: درست است كه كاسسي‌ها در آذربايجان نبودند ولي در همسايگي آنها مي‌زيستند. و تقريباً 3000 سال قبل از ميلاد مابين ايلام و مناطقي از آذربايجان ساكن بودند8 و به دليل همزباني و ارتباط سياسي، فرهنگي، اجتماعي تاثير زيادي در تاريخ آذربايجان داشته‌اند.

3 – قوتتي‌ها در 2800 سال قبل از ميلاد و لولوبي‌ها 2500 سال قبل از ميلاد در شرق و جنوب درياچه اروميه و قزوين و همدان ساكن بوده و حكومت كرده‌اند.9

4 – اورارتوها 1000 سال قبل از ميلاد در آناتولي و پيرامون درياچه وان و كوههاي زاگرس و اطراف درياچه اروميه و شهرهاي ماكو و نخجوان امروزي صاحب تمدن بوده‌اند.10

5 – در اوايل عصر 19 قبل از ميلاد، قبايل مانناها با به هم پيوستن، دولت بزرگي در آذربايجان به وجود آورده و حكومت كرده‌اند.11

6 – مادها كه اولادهاي قوتتي‌ها و لولوبي‌ها بودند  670 سال قبل از ميلاد با اعتلاف با مانناها حكومتي قدرتمند به وجود آوردند كه همدان، اراك، ساوه، زرند، سونقور، كاشان، قم ، قزوين ، زنجان و ... تحت حاكميت آنها بوده.12

واما در مورد زبان، همچنين ارتباط زباني مادها و سومئرها دياكونوف در فصل 42 كتاب خود مي‌نويسد كه در ليست نامهاي شاهان ماد يعني قوتتي‌ها، به نامهايي بر مي‌خوريم كه در ليست نام شاهان سومئر مي‌باشد.

از ديگر همسايگان مادها كه همزمان با آنها بوده و زبان هردوي آنها از يك خانواده مي‌باشد مي‌توان به ايشغوزها اشاره كرد كه در قرنهاي 7 و 8 قبل از ميلاد در قسمتهايي از آذربايجان زندگي كرده‌اند.

برخلاف آنچه كه امروز شايع شده مادها نوة يك قبيلة منفرد بودند كه به اصطلاح از ساير آريائيها جدا شده و در آذربايجان ساكن شده‌اند و نه به رغم عقيدة شايع، داير بر اينكه منابع مربوط به تاريخ ماد فوق العاده ناچيز است، منابع آشوري از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از ميلاد نه تنها براي احياي تاريخ باستان آذربايجان كافي است بلكه جزئيات مهمي را نيز روشن مي‌سازد. با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار در آذربايجان، هفت قبيله آذربايجان باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتووساكايي بودند اتحاديه‌اي تشكيل دادند كه بعدها يونانيان باستان آنها را ميديا آنچه ما، ماد مي‌ناميم ناميدند، اين قبايل را هرودوت تاريخ نگار يوناني چنين نام مي‌برد:

 
2 - پارتلاكئنوي          Parelakenoi 
1 - بوآساي        Bousai

4 -  مغ                      Magai 
3 - آستروخات   Stroukhotes

6 -  آري زانتوي        Ariazantoi 
5 -  بوديو          Boudioi

  
7 -  ماد              Mid


 

و نيز مطالعه نامهاي شهرها و ولايات ماد نشان مي‌دهد كه آنان آريايي نيستند.

بعد از آشنايي با تعدادي از اقوام و حكومتهاي آذربايجان، اينك به بررسي نوع زبان آنها مي‌پردازيم.

طبق تقسيم بندي متخصصان زبان‌شناس، كل زبانهاي موجود در دنيا به سه شاخه تقسيم بندي مي‌شود:13

1 – زبانهاي التصاقي كه تمام زبانهاي مربوطه به خانواده زبان تركي در اين شاخه قرار دارند.

2 – زبانهاي تحليلي كه از مهمترين زبان اين شاخه مي‌توان به زبان عربي اشاره كرد (با توجه به اين كه فارسي نيز سي و سومين لهجه زبان عربي مي‌باشد بنابراين فارسي نيز در اين شاخه قرار دارد.)14

3 – زبانهاي هجايي كه از شاخص‌ترين زبانهاي اين شاخه نيز مي‌توان به زبان چيني اشاره كرد.

حال با توجه به اين تقسيم‌بندي و با توجه به اسناد تاريخي و علمي به بررسي نوع زبان اقوام ساكن در آذربايجان مي‌پردازيم.

طبق تحقيقات هومئل زبانهاي ايلام وسومئر از يك پايه و جزو زبانهاي اورال- آلتايي (التصاقي) مي‌باشد. 15زبانهاي هوري و لولوبي نيز نه، تحليلي و نه هجايي بوده، بلكه آنهانيز جزو زبانهاي التصاقي مي‌باشند.16

همچنين طبق نظريه ماراك دئميكين (آكادئميكين) زبان كاسسي‌ها، ايلامي‌ها، قوتتي‌ها، مادها و مانناها نيز التصاقي بود.17

زبانهاي قوتتي‌ها، لولوبي‌ها همانند بوده و با زبانهاي اورارتوها و هوري‌ها خويشاوند مي‌باشند.18

همچنين اپرت باستان شناس فرانسوي نيز بر تركي (التصاقي) آلتايي بودن زبان مادها اشاره مي‌كند. در جايي ديگر دياكونوف مي‌نويسد زبان اشكانيان نيز همانند زبان مادها و از خانوادة زبانهاي التصاقي بوده19 كه در صورت مقايسه تحقيقات اپرت و دياكونوف مي‌توان به ترك بودن اشكانيان نيز پي برد. بدين ترتيب است كه از 7000 سال تا 2500 سال قبل يعني مدت 4500 سال به طور مطلق در منطقه جغرافيايي آذربايجان تنها و تنها اقوام التصاقي زبان (ترك) زندگي و حكومت كرده‌اند . همچنين اگر تاريخ بعد از 2500 سال قبل از ميلاد را بررسي كنيم باز آذربايجان در بيشتر مقاطع تاريخي مستقل از حكومت‌هاي ديگر منطقه بوده، به طوريكه در زمان هخامنشيان آذربايجان در مقابل آرياييها سرفرود نياورده و تا سرنگوني اين حكومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ كرده همچنين در تاييد گفتة بالا مي‌توان به كشته شدن كورش، شاه هخامنشيان توسط ملكه آذربايجان (تومروس) اشاره كرد.20

در زمان سلوكيان نيز كل آذربايجان مستقل از حكومت سلوكيان بوده و اسكندر نتوانست آذربايجان را به تصرف درآورد.21و در اين مورد استرابو جغرافيدان يوناني مي‌نويسد: در زمان حمله اسكندر، سرداري بنام آتوروپات آذربايجان را از چنگ اندازي اسكــندر محفوظ نگهداشت.22

در زمان ساسانيان نيز آذربايجان مستقل بوده و حتي بعد از شاپور دوم، ساسانيان با هيتي‌ها (هياطله) پيمان اتحاد بستند تا در شمالغرب  با روم بجنگد.23 بعد از اسلام نيز تركان اغوز كه شمشير اسلام ناميده مي‌شده‌اند، در آذربايجان حكومت قدرتمندي بنا كرده و  با ملازگرد مبارزه كرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگيني به آنها واردآوردند. بعد از اغوزها نيز حكومتهايي كه در آذربايجان و گاهي در مناطقي از ايران حكومت مي‌كرده‌اند. از جمله غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، مغولها، اتابكيان، تاتارها، آق‌قويونلوها، قره‌قويونلوها، صفويان، افشاريان و قاجارها تماماً ترك زبان (التصاقي) مي‌باشند.

در مورد تركي بودن زبان مردم آذربايجان اسناد و مدارك بسيار زيادي موجود است، مثلاً: ديونيوس پريگت جغرافي‌نگار و شاعر يوناني صدة چهار ميلادي ترك زبانان را ساكن اصلي اين منطقه مي‌داند و نيز محمد عوفي در ذكر خلافت عمربن عبدالعزيز كه از سال 99 تا 101 هجري ادامه داشت، از قيام بيست هزار ترك آذربايجاني سخن مي‌گويد.

همچنين اخبار موثّق عبيدبن‌شريعه جرهومي كه شخص معمّر و محترم در دربار اموي بوده در حضور معاويه سخن مي‌گويد: (آذربايجان از سرزمين تركان است) و اين خبر را طبري و به نقل از او بلعمي و حمزة اصفهاني و ابن اثير در كتابهاي تاريخ بلعمي، تاريخ طبري، تاريخ پيامبران و الكامل گزارش كرده‌اند كه از متون معتبر اسلامي به شمار مي‌روند.

از ديگر محققاني كه آذربايجان را به عنوان سرزمين تركها نام مي‌برند مي‌توان : ژ . اوپر، قرتيز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجي يف، گ . ا . مليكشويلي، ع . دميرچي‌زاده، تيمور پير هاشمي، يامپولسكي، ي . ك . يوسف‌اف، يومينوس ، وروشل گوگازيان. زكي وليد دوغان، پروفسور دكتر محمد تقي زهتابي و دهها محقق و دانشمند را نام برد.

در اين ميان بهتر است به نظر يامپولسكي نيز اشاره كرد كه مي‌گويد: تركها در اطراف درياچه اروميه زندگي مي‌كنند و آشوريها آنها را توروك türük (يامون توروك به معني تركهاي نيرومند) نام برده‌اند و در سنگ نوشته‌هاي اورارتوئي هم سخن از قومي بنام توريخي رفته كه در آذربايجان مي‌زيستند. (اوايل هزارة قبل از ميلاد) و مي‌گويد توروكها يا توريخي‌ها همان تركها هستند.

بهر حال ترك بودن ملت آذربايجان از هزاران سال قبل بر همه كس مسلّم مي‌باشد و ديگر نياز به توضيح اضافي احساس نمي‌شود ولي در مورد سابقة تاريخي خود فارسها كمي توضيح را لازم ديديم:

برخي از نسب شناسان، فارسها را از نسل «فارس بن يا سور بن نوح» و بعضي ديگر آنها را از فرزندان «فارس بن يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم» و بعضي ديگر از نسل «فرزندان يسراسود پسر سام پسر نوح» و بعضي از نسل اسماعيل مي‌دانند. واژه فارس در زبان عربي به معني سواركار بوده و غياث الدين رامپوري در غياث اللغات همين معني را فارس دانسته همچنين به عقيده غياث الدين رامپوري فارسها از نسل «پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » هستند.24

مسعودي در كتاب «مروج الذهب » در مورد نسب فارسها مي‌نويسد «فارس» از فرزندان ارم بن افخشد بن سام بن نوح بوده كه او چند ده پسر آورد كه همگي سواركار بودند و چون سوار را بعربي فارس گفتند اين قوم را نيز به انتساب فروسيت و سواركاري فارس ناميدند.همچنين در جايي ديگر خطان بن معلي فارس‌ ] درشعري[ در اين باب مي‌گويد: سبب ما بود كه فارسان را فارس گفتند و سواران و سالخوردگاني كه بروز تاخت و تاز، چون گوي بدور هم مي‌پيچيدند از ما بودند.

مسعودي در ادامة بحث خود در مورد اصل ونسب فارسها مي‌نويسد : بيشتر حكماي عرب از تيرة نزّار بن محمد چنين گويند و در مورد آغازنسب مطابق آن رفتار كنند و تعدادي از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند25. پس  چنانكه از مستندات فوق بر مي‌آيد و بسياري از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند. فارسها از نسل اعراب مي‌باشند و نيز چنانچه مي‌دانيم حضرت ابراهيم(ع) فرزندان بسياري داشت كه حضرت اسحاق(ع) و حضرت اسماعيل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضي از نسب شناسان، فارسها از نسل «حضرت اسماعيل‌(ع) » هستند و در اين مورد مي‌گويند كه وقتي سارا زن حضرت ابراهيم(ع)كنيز خود هاجر را به ابراهيم بخشيد از هاجر فرزندي بنام اسماعيل متولد شد و چون سارا به آن رشك مي‌ورزيد لذا حضرت ابراهيم(ع) او را به سرزمين مكه فرستاد و در همين مكه بود كه حضرت اسماعيل(ع) با زني از قوم بني جرهم ازدواج كرد و نسل فارسها از او پديد آمد.26

همچنين در اين مورد مي‌توان با توجه به آثار مكتوب دانشمندان ايراني فارس، زبان واقعي قوم فارس را كه زبان اكنون آنها نيز منشعب از آن است را تشخيص داد. ما در اينجا به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم: «سيبويه (دايرة المعارف بريتانيكا جلد1 ، ص 461 ) ، طبري – تاريخ نگار (بريتانيكا ج 1 ،ص 594 ) فارابي فيلسوف (بريتانيكا، ج 9 ، ص 65) ، ابن قتيبه (بريتانيكا ج 11 ص 1021 ) ، ابوالفرج اصفهاني (بريتانيكا، ج1 ، ص 56 ) ابو معشر بلخي (امريكانا، جلد 1 ص 340 ) جابر (بريتانيكا، ج 1 ، ص 46) فارابي (گرانلاروس ج 1 ، ص 902 )‌رازي (گراندلاروس) و ... لازم به ذكر است كه تأليفات تمامي اين دانشمندان به زبان عربي مي‌باشد كه حتي در دانشنامه‌هاي نام برده، خود دانشمندان نيز به عنوان عرب شناخته شده‌اند.27

با توجه به اسنادي كه از تعداد كمي از آنها در اين مقاله استفاده شده، بهتر است نويسندة محترم تاريخ فارسها را با ديدي بدون تعصب و بدور از هر گونه گرايش پان‌فارسيستي مورد ملاحظه قرار داده و ايراني بودن را نه با معيار فارس بودن بلكه با معيار اسلام بسنجند، همچنين يادآوري كوچكي به نويسندة محترم داريم و آن اينكه با توجه به مقالة ايشان كه در قسمتي از آن نوشته‌اند: ] با توجه به نژاد مردم آذربايجان به راحتي مي‌توان نوع زبان آنها را نيز تعيين كرد[ بهتر است در نظر داشته باشند كه بهيچوجه نژاد يك ملت نشانگر زبان خاصي براي آن ملت نيست، چرا كه در آن صورت در دنيا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران زبان زندة كنوني و از بين رفته قبلي ، و نيز در قسمتي ديگر از مقاله ايشان به آمدن تركان به اين مناطق در قرون پنجم هجري اشاره مي‌كنند كه تعجب خواننده را برمي‌انگيزد، چرا كه در آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسي كه سراسر توهين به تركها است آشكار مي‌شود. همچنين نويسندة محترم مطالب زير را نيز در خاطر داشته باشند كه يكي از نامدارترين جاسوسان بريتانيا در ايران كه باني و يكي از دست اندركاران فعال تاريخ پان‌فارسيسم مي‌باشد شاپور . جي . رپورتر است كه با توجه به اسناد و مدارك موجود در آرشيو مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، مي‌توانيد به حمايت انگليسيها و اروپايي‌ها نه از پان تركيستها، بلكه از پان‌فارسيستها پي ببريد.28 در ضمن نويسندة محترم، پان‌فارسيسم را نيز در ليست پانهايي كه تشكيل داده‌اند، قرار دهند.


 

منابع

 

1 – نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت

2 - نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت

3 – سلماس در مسير تاريخ ده هزار ساله – توحيد ملك زاده.

4 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي و تاريخ ايلام – پي يئر آميه (ترجمه شيرين بياني) صفحات 3 ، 50 ، 51 ،60، 66 .

5 – آذربايجان در سير تاريخ – صفحه 262 – تاريخ ديرين تركان ايران – پرفسور زهتابي .

6 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي صفحه 94 .

7 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه95 .

8 – تاريخ ماد- دياكونوف صفحه 100 .

9 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 210 .

10 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي.

11 – تاريخ آذربايجان – آ.ن قلي اوف صفحه 17 .

12 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي صفحه264 .

13 – زبان تركي و لهجه‌هاي آن – دكتر جواد هيئت صفحه 25 .

14 – تحقيقات سازمان يونسكو در مورد زبانهاي دنيا – هفته نامه اميد زنجان چهارشنبه 20 خرداد 78 شماره 286 صفحه 3 .

15 – سيري در تاريخ زبان و لهجه‌هاي تركي دكتر جواد هيئت صفحه 21 .

16 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 101 .

17 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه254 .

18 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 99 – و تاريخ ديرين تركان ايران صفحه 95 .

19 – اشكانيان – دياكونوف، ترجمه كشاورز صفحه 116 .

20 – ايران باستان – پيرنيا جلد يك صفحه 452 – 449 و تاريخ ديرين تركان ايران – صفحه 637 .

21 – اشكانيان – دياكونوف صفحه 8 .

22 – تاريخ اروميه – احمد كاويانپور ص 55 – 54 .

23 – تاريخ اجتماعي ايران – مرتضي راوندي صفحه 616 – 611 .

24 – غياث اللغات- صفحه 633 .

25 – مروج الذهب- جلد اول صفحه 231 .

26 – تاريخ گزيده حمد ا... مستوفي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوابي - موسسه انتشارات امير كبير، تهران 1366 صفحه 30 .

27 – روزنامه جام جم – صفحه 7 – پنج‌شنبه 2 خرداد 1381 / سال سوم / شماره 586 .

28 – نشريه بهار – شنبه 24 ارديبهشت 1379.


  • [ ]