ملت سازي

یازار : atabak

هويت خواهي عاصيانه يا ملت سازي عاقلانه

 

 

" قرن بيست و يكم ،‌عصر رستاخيز ملت هاست "

«گاسپار بيرو»

 

ملت شريف تورك ايران

بنا به قضاوت منصفانه تاريخ، توركان در سرزمين ايران، يا حاكم مطلق بوده اند ويا بيشترينِ حاكميت ها را داشته اند. سلسله هاي غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، اتابكان، تيموريان، آق قويونلوها، قراقويونلوها، صفويان، افشاريان و قاجار، همگي تورك و حدود هزار سال بعد از اسلام بر ايران حكمراني كرده اند. از لحاظ جمعيتي نيز توركان در ايران، اكثريت مطلق و يا اقلا اكثريت نسبي را حائز بوده اند. دراين زمينه پدرعلم سوسيولوژي و فلسفه تاريخ، ابن خلدون تثبيتي دارد كه گوياي اين حقيقت علمي و تاريخي است. به گفتهِ او «ايران سرزمين توركان است». سابقهِ هويّت عمودي در تاريخ و حضور گستردهِ افقي در پهندشت ايران، شاهد علميِ اين مدعاست.

اين بيان به تنهايي فلسفه تاريخي، ساختار اجتماعي و فرهنگي ايران را از هر گفته ديگري رساتر و گوياتر بيان مي كند. واقعيتي انكارناپذير است كه اغلبِ آثار فرهنگي مادي و معنوي اعم از افتخارات انساني، علمي، ادبي، هنري، صنعتي، لشكري، كشوري، معماري، بدست توركان و يا با حمايت و عنايتشان، در دوران زمامداري آنان بوجود آمده است.

ولي در طول صد سال اخير، استعمار خارجي با همياري دشمنان داخلي، و خائنان خودي، توازنِ بحق و طبيعيِ سياستِ ايران را برهم زد و سياست تورك زدايي را ظالمانه مرسوم سرزمين ايران و جايگزين حكومت و پادشاهي تركان كرد. استعمار از آغازِ مبارزات مشروطه طلبي، بدست خودِ ما، زمينه انتقال قدرت وخلع تركان ايران را از دولتمداري آغاز و با كودتاي منحوسِ رضاخاني به انجام رسانيد. در اين راستا تظلمات تاريخي بر ملت تورك ايران شروع گرديد كه داستان مصيبت بار مشروطيت و در ادامه آن شهادت بزرگ مرداني همچون ستارخان و روحاني شجاع، شيخ محمد خياباني درآذربايجان، كلنل محمد تقي خان پسيان در خراسان، اسماعيل خان صولت الدوله قشقايي در شيراز، در دورانِ حكومت رژيم شوونيستي پهلوي، و تراژدي غم انگيز آيت الله العظمي شريعتمداري و مبحث خفّت بارِ كاريكاتور روزنامه دولتي ايران، و متعاقب آن شهادت مظلومانه اقشارمختلف، به ويژه دانشجويان، جوانان و دستگيري، شكنجه و زنداني شدن طيف عظيمي از ملت قهرمان و بزرگ تورك ايران، همه نمود هائي زشت از اين سياست ترك ستيزي مي باشد.

رژيم منحوس و فرهنگ كش پهلوي، اين دشمن قسم خورده تركان ايران، كمر به اضمحلال مطلق ما بست و پدران ما را با نمايشات ترقي خواهي وايجادِ امنيت، چنان هيپنوتيزم كرد كه فروريختن كاخ هويتِ خويش را نديدند، و فشار حلقه طناب را بر فرازِ چوبه اعدام ملي و فرهنگي، بر گلوي خود احساس نكردند.

ملت شريف و بزرگ تورك ايران

تصوير تاريخِ مجعولِ ايران در چند دهه اخير، پيامي مهم و حياتي ارائه مي دهد و آن اين كه ملت تورك ايران مرده است و يا محكوم به مرگ است و بايد بميرد. درادبيات و انديشه شوونيستان، ملتي به نام ملت ترك ايران وجود ندارد تا به زنده بودنش انديشيد. البته حق با شوونيستان است چون ملتي كه موجوديتش كتمان، تاريخش تحريف، زبانش لال، هويت و فرهنگش نابود شود، آن ملت ذاتا مرده است و موجوديت ندارد. و بر اين مبنا الحق كه ملت تورك ايران مرده است. اما به اعتقاد ما، اين ملت در طول تاريخ نشان داده است كه هرگز نمرده و نمي ميرد. ولي امروزه با استفاده از بحران هويتي ما و با لطائف الحيل، مرده نگه داشته مي شود. فقط با بهره گيري از اين نقطه ضعف است كه شوونيزم دوام مي يابد.

استمرار تاريخيِ يك ملت، به حياتِ فرهنگ و هويت آن ملت وابسته است كه اساس فرهنگِ آن، به تاريخ، و بنيانِ هويتش به زبان آن ملت مربوط است. كارشناسان معتقدند كه عدم تحصيلات اوليه به زبان مادري، كودك را از رشد و شكوفائي ذهني باز مي دارد و اعتماد به نفس او را پايمال مي كند. طبعا فرآوردهِ اين استعمار فرهنگي انساني متزلزل، غرق و مبهوت در بحران هويت، شرمناك و تهي از خود، و منزجر و فراري از خودي خواهد بود.

امروز بقايايِ تفكرات نژادپرستانهِ موروث رژيم گذشته، هنوز با برنامه هاي موذيانهِ كلان، جوانان ما را به بيكاري، سردرگمي، ترك خانه و كاشانه معروض و به نا اميدي، بي تفاوتي و اعتياد جسمي يا اليناسيون فكري مجبور مي كنند.

رمزِ بقايِ يك ملت به دوامِ اتحاد و يكپارچگيِ آن است و خوب مي دانيم كه اساسِ اتحادِ آن به همدلي در اهداف، واساس يكپارچگيش، به حفظ جغرافياي آن ملت بستگي دارد.

متاسفانه تاريخ صد ساله اخير ايران مبين اين است كه شوونيزم هر چهار عنصر اصلي ملت ما يعني

تاريخ،زبان، اتحاد و جغرافيا ي ملت بزرگ تورك ايران را هدف حمله همه جانبه خود قرار داده است.

شعار”هاراي هاراي من توركم” كه لرزه بر اندام شوونيزم انداخت، روح اعتراضات مدني و چكيده مانيفست ملي ما بود. اين، روح پيام قهرمانان آذربايجان، نماد هويتيِ مبارزات ملي ما و ساير توركان ايران است.

امروز جاي نگراني است كه سير حركات هويت خواهي توركان، با انحراف به هويتهاي فرعي و انشعابي، ملت تورك ايران را از هم مجزا و هريك را به اقليتي محدود و منطقه اي تبديل نمايد. تالي وحشتناكِ ديگرِ اين امر، آن است كه سه چهارمِ ملت ما را، كه در خارج از جغرافياي آذربايجان ساكنند، وادار به انتخاب و مجبور به رو در روئي باهم كرده و آرزوها و تدابير ديرينِ استالين و رضاخان و برنامه هاي نوين آپارتايد را عملي سازد.

از نقطه نظر جغرافيايي ملت تورك تنها ملتي است كه در ايران حضور منطقه اي ندارد و بيانِ “همه جاي ايران سراي من است” به جز از جانبِ توركان ايران، ادعائي گزاف و مصداقي موهوم است ولاغير. بنا به گواه تاريخ، ايران سرزمين پدران ماست و ما براي اعاده و استرداد ميراث خويش، قهر و فرار را(اقلا در اين مرحله) چاره كار نمي دانيم.

در چنين شرايط و اوضاع واحوال است كه بازنگري استراتژي و بازانديشي تاكتيك هاي حركت ملي ما درخارج، با نيتي صادقانه، براي نزديكي به اصول مبارزات ملي داخل، با مراعات ظرفيت هاي آگاهي و آرمانيِ آن و ملاحظه محدوديت هاي امنيتي و سياسي موجود، يك ضرورت تاريخي است تا ضمن پاسخگويي به نيازهاي اساسي ملت بزرگ تورك ايران كه همانا احياي فرهنگ و تاريخ، هويت و زبان، اتحاد و همدلي و يكپارچگيِ جغرافيايِ توركان ايران است، به اكثريت حاشيه نشين و احيانا خزيده در چنبر آسيميلاسيون، اعلام نماييم كه:

ملت بزرگ تورك ايران نه مرده است، نه مي ميرد و نه خواهد مرد و به هيچ ملت و جرياني نيز اجازه نخواهد داد كه او را مرده نگه بدارد.

بگوييم: ما بايد بيدار شويم تا زنده بمانيم.

بگوييم: عصر جديد براي ملت بزرگ تورك ايران عصر حيات و ممات است. اگر بيدار شده و با استحاله مبارزه كنيم زندگي با ماست وگرنه ما را زنده بگور و فرهنگ، تاريخ، هويت، زبان، اتحاد، همدلي، يكپارچگي و جغرافياي سراسري ما را نيست و نابود و كلا تصاحب خواهند كرد.

بگوييم: بايد بيدار شده و زنده بمانيم تا فرزندانمان، يكباره اسير ملتهاي ديگر نشوند و خودمان تا ابد، سزاوارِ نفرين تاريخ نشويم. راستي چه ننگ است ميراث ننگينِ اسارت بر فرزند گذاشتن و نفرينِ ابديِ تاريخ بر خود روا داشتن.

ملت شريف و بزرگ تورك،

ما امروز به ملت سازي نياز داريم و بس.

لذا،وظيفه ملي تركان ايران، در اين برهه از پروسه بيداري ملي و رجعت به خويش، مبارزه براي رسميت زبان توركي، و باز خواني معتبر و باز نويسي مستندِ تاريخ ملت تورك ايران است، كه در نوشته هاي بعدي تحليل و توصيه خواهندشد.

آوريل 2010- كاليفرنيا

دكتر عليرضا نظمي افشار


  • [ ]