يئنه اوخوللار آچيلير
یازار : atabak
يئنه اوخوللار آچيلير
يئنه اوخوللار آچيلير
يادلاشماغي اؤره تمه يه
يوردوموزون بالالاري
اؤزگه ديلده آغزين ايه
يئنه باشلير گؤز اؤنونده
كيمليگيميز تالان اولسون
فضولونون نسيمي نين
چيچك دولو باغي سولسون
دوغما دادلي يوخوموزو
ياد ايسته يير خواب ائيله سين
آينا بولاغلارين سويون
بولانديريب آب ائيله سين
باجي قارداش اونودولسون
عزيز آنام مادر اولسون
حيدر بابا قان آغلاسين
شهريارين گؤزو دولسون
خزان چاغي باغلار كيمي
وارليغيميز يارپاق توكور
اؤز ديليميز سوسدورولور
اؤزگه ديلي قولاق سؤكور
يئنه اوخوللار آچيلير
وارليغيميز دوستاق اولا
تالان اولان يوردوموزدا
آنا ديليم ياساق اولا
زبان توركي
یازار : atabak
ويژگي هاي زبان توركي Turkish Language
خلاصه شده از رساله مقايسة اللغتين
تاليف دكتر جواد هيئت
متأسفانه در دوران پهلوي،به پيروي از افكار ملي گرايانه افراطي و شوونيستي بيش از نيم قرن در اين باب سياست جبر و تحميل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركي جلوگيري به عمل آمد و زبان فارسي هم بصورت زبان انحصاري دولتي و تحميلي در آمد!در نتيجه اين سو ء تدبير و انحصار طلبي و سياست زور گويي،زبانهاي غير فارسي مردم ايران،بويژه توركي رسما" ممنوع شد.البته اينگونه رويه و اعمال غير انساني و ضد مردمي بدون واكنش نماند و در مردمي كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هايي نا مطبوع و گاهي كينه و نفرت برانگيخت و خواه و نا خواه از شيريني لهجه فارسي هم در مذاق آنها كاسته شد!؟
بعد از سقوط رژيم پهلوي و رفع ممنوعيت دولتي در مدت كوتاهي كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركي چاپ و منتشر شد و ديوانهاي شعراي توركي گو قديم و جديد تجديد چاپ گرديد و زبان توركي مجددا" ولو بطور نسبي فرصت و ميدان هنرنمايي يافت.
در حال حاضر 25 لهجه يا زبان توركي در مناطق مختلف شوروي سابق،تركستان شرقي(چين)،تركيه و بالكان زبان رسمي مردم است و در حدود20 لهجه يا زبان توركي داراي كتابت و ادبيات كتبي است.
ادبيات شفاهي تورك ها بسيار غني است و در هر منطقه ضمن ويژگي هاي عمومي و قديمي خصوصيات محلي را نيز در بردارد.ادبيات شفاهي تورك زبانان ايران شايد غني ترين و يا يكي از غني ترين آنها در نوع خود ميباشد.
كتاب ده ده قورقود كه داستانهاي اقوام اوغوز را بازگو ميكند،يكي از قديمي ترين آثار ادبيات شفاهي است و بطوريكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر مي آيد مهمترين وقايع تاريخي اين داستانها در آذربايجان و در قسمت شرقي آناطولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي و قبيله اي مردم اين سرزمين سخن رفته است.
طبق آمارهاي اخير در دنيا شش هزار زبان موجود است كه نيمي از آنها كمتر از ده هزار و يك چهارم آنها كمتر از يك هزار گويشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها ميليون نفر بدانها سخن مي گويند.زبان شناسان معتقدند كه يك زبان به شرطي مي تواند زنده بماند كه حداقل يك صد هزار نفر گويشور داشته باشد بنابراين بيش از نيمي از زبانهاي حاضر در حال نابودي هستند.
اينترنت،حكومتهاي ملي در گزينش و تحكيم زبانهاي ملي و تضعيف ديگر زبانها نقش مهمي دارند. پيشرفت علمي و صنعتي شدن و روشهاي ارتباطي نوين نيز به نابودي زبانها كمك مي كند.زباني كه در اينترنت نباشد زباني است كه در دنياي نوين "ديگر وجود ندارد"،اين زبان مورد استفاده قرار نمي گيرد و در تجارت هم بكار نمي رود.
در حال حاضر هر سال ده زبان از بين مي رود،افق آينده نيز تيره تر به نظر ميرسد.برخي چنين پيش بيني كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهاي فعلي در اين قرن از بين مي روند و بدين سبب حفظ آنها امري ضروري به شمار ميرود.
مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح ميسازد.از يكسو زبانهاي ملي يا پر گويشور چگونه در برابر پيشتازي زبان انگليسي مقابله كنند؟از سوي ديگر،زبانهاي فرعي يا محلي چگونه مي توانند از خطر نابودي نجات يابند و در جهت توسعه پيش بروند؟
براي حمايت از زبانهاي محلي و جلوگيري از نابودي آنها در 10-12 سال اخير مقامات بين المللي تصميماتي اتخاذ و قطعنامه هايي صادر كرده اند . از جمله:
در18 دسامبر 1992 مجمع عمومي سازمان بين الملل متحد بيانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقليت هاي قومي يا ملي،مذهبي و زباني را به تصويب رساند.اين بيانيه كشورها را موظف كرد تا از موجوديت و هويت اقليتها در داخل مرزهايشان حمايت كنند.از ميان حقوق پيش بيني شده براي اشخاص متعلق به اقليتها عبارتند از:حقوق برخورداري از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعاليت هاي فرهنگي،مذهبي،اجتماعي،اقتصادي و زندگي عمومي و نيز در تصميم گيريهاي مربوط به اقليتي كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسيس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ايجاد ارتباط صلح جويانه و خالي از تبعيض با اعضاي گروه خودشان يا ديگر اتباع كشورهاي ديگري كه با آنها پيوندهاي مشترك قومي ، مذهبي و زباني دارند.اين نخستين سند قابل قبول جهاني و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقليتهاست و از همين رو بر نحوه اجرا و تصويب قوانين ملي كشورها تأثير خواهد گذاشت.
شباهت و خويشاوندي زبانها از دو نظر بررسي ميشود:
1-منشأ زبانها
2-ساختمان و شكل خارجي زبانها(موروفولوژي)
زبان توركي از نظر منشأ جزو زبانهاي اورال-آلتاي و يا به بيان صحيحتر،از گروه زبان هاي آلتائي است.
زبانهاي اورال-آلتاي به مجموعه زبانهايي گفته ميشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بين كوه هاي اورال-آلتاي(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهاي مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.
اين گروه زبانها شامل زبانهاي فنلاند،مجارستان(اوراليك)و زبانهاي توركي،مغولي،منچو و تونقوز(زبانهاي آلتائيك)ميباشد.
از نظر ساختمان و موروفولوژي زبانها به سه دسته تقسيم ميشوند:
1-زبانهاي تك هجائي وياتجريدي :مانند زبان چين جنوب شرقي آسيا.در اين زبانها كلمات صرف نمي شوند و پسوند و پيشوند نمي گيرند و تغيير نمي كنند.گرامر منحصر به نحو و تركيب و ترتيب كلمات است كه معاني كلمات را تغيير ميدهد.در اين زبانها آكان يا استرس(تاكيد يا وورغو)،تن صدا و انتو ناسيون يا آهنگ اداي كلمات و جمله بسيار مهم است و معنا را مشخص ميكند.در زبان چين تعداد كمي از واژه ها تك هجايي هستند.
2-زبانهاي تحليلي يا صرفي : در اين زبانها ريشه كلمات هم ضمن صرف تغيير مي نمايد مانند:گفتن - مي گويم. زبانهاي هند و اروپائي و از آن جمله زبان فارسي جزو اين گروه مي باشند.
3-زبانهاي التصاقي يا پسوندي : در اين زبانها كلمات جديد و صرف افعال از چسبانيدن پسوندهاي مخصوص به ريشه كلمات ايجاد ميشود و اين مسئله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي مي گردد.در اين زبانها ريشه ثابت و در موقع صرف تغيير نمي يابد.پسوندها تابه آهنگ ريشه بوده و به آساني از آنها قابل تشخيص اند. زبان توركي و گروه زبانهاي اورال-آلتائي جزو اين دسته مي باشند.
در زبانهاي هند و اروپائي از جمله فارسي پيشوندهاي جر(ادات)يا حروف اضافه وجود دارد. در صورتي كه در توركي پيشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ي انترناسيونال (فرانسه)و بين الملل(عربي)،در توركي ميلّتلر آراسي و يا اولوسلار آراسي گفته ميشود.يعني به جاي پيشوند ، پسوند بكار ميرود،چون در توركي كلمات از آخر تكامل و توسعه پيدا مي كنند.
در زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي(مبتدا و خبر)در بتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط يه شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمي شود . ولي در توركي ترتيب عناصر كاملا بر عكس است . يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود،عنصر اصلي، يا فعل هم در آخر قرار مي گيرد. مثال در فارسي = من به شيراز رفتم تا دوستم را ببينم كه اخيرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.
حال همين مثال در توركي = آلتي ايل صب اوخوياندان سونرا فرانسادان يئني قاييدان دوستومو گؤرومك اوچون شيرازا گئتديم.
جي،ال،لويس در دستور خود اجزاي جمله توركي را به ترتيب زير مي شمارد:
1-فاعل2-قيد زمان 3- قيد مكان 4-مفعول غير صريح5-مفعول صريح6-قيد و هر كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد7-فعل.
هر چيز معين بر غير معين مقدم است،يعني اگر مفعول صريح معين باشد بر مغعول غير صريح غير معين مقدم ميشود.مثال جمله مرتب توركي چنين است:
نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولاريني اوزو گؤستردي يعني نقاش روز گذشته در موزه تابلوهاي خود را به تماشاچيان خودش نشان داد.
بعلاوه هر عنصري از جمله كه به آن بيشتر اهميت داده شود نزديك فعل قرار مي گيرد.
در صورتي كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته ميشود كه در محاوره ،شعر و سبكهاي خاص به كار ميرود.
هماهنگي اصوات:يكي از بارزترين ويژگي هاي توركي هماهنگي اصوات است.اصوات يا آواها در زبان به عنوان عناصر بسيط تشكيل دهنده كلمات داراي نقش اساسي هستند در زبان توركي بين اصوات مختلف ريشه وپسوند هماهنگي موجود است.
هماهنگي اصوات سبب ميشود كه كلمات توركي داراي آهنگ خاص بوده و تلفظ صحيح آنها اثر مطبوعي در شنونده ايجاد نمايد.
حروف يا صداهاي رايج توركي 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقيه صامت هستند.
در توركي بر خلاف فارسي و عربي صدادارها كوتاه اند و به همين علت شعراي توركي گو در شعر عروضي به اجبار از كلمات فارسي يا عربي استفاده كرده و يا بعضي اوقات صداها را كشيده تلفظ مي كنند.وزن عروضي بر خلاف وزن هجايي براي شعر توركي مناسب نبوده و در شعر معاصر جاي سابق خود را از دست داده است.شعر توركي قبل از پذيرفتن اسلام با وزن هجايي سروده شده و "قوشوق" يا "قوشقي" ناميده ميشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسي زبانان نزديك شدند وزن عروضي آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسيك شعر توركي قرار دادند.با وجود اين شعراي خلقي (اوزانها و عاشيقها) اشعار خود(باياتي ، قوشما و...)را با وزن هجائي سروده اند.
در بررسي مقايسه اي زبانها از چهار نقطه نظر تحقيق ميشود:
1-از نظر جمله بندي يا نحو
2-از نظر مورفولوژي يا شكل خارجي و پسوندها
3-از نظر آوائي يا فونتيك(صداها)
اينك درباره لغات و مخصوصا" افعال توركي در مقايسه با لغات و افعال فارسي توضيحاتي داده ميشود.
در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و بعنوان مثال يكصد لغت توركي را كه معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از افعال توركي را كه فارسي ندارد برشمرده است.
نوائي مي گويد معادل اين كلمات كه صد تاي آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر بخواهيم معاني اين كلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به كمك جمله هايي با كمك گرفتن از كلمات عربي متوسل شويم.
لغاتي را كه نوائي در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركي جغتائي است و اغلب براي تورك زبانان ايران نا آشناست از اينجهت در اين رساله به جاي آنها لغات مشابه توركي آذربايجاني بكار برده شده است.
در اين رساله در حدود 1700 كلمه توركي آذربايجاني درج شده كه در فارسي كلمه مستقلي براي آنها بكار نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركي نقل شده كه عينا" در فارسي بكار ميرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بيرق،سنجاق و امثال آنها.
در مقايسه ديكسيونرهاي توركي آذربايجاني توركي تركيه مشاهده ميشود لغاتي كه معادلشان در فارسي موجود نيست در دو لهجه توركي يكي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتيكه در توركي از يك ريشه تعداد زيادي كلمات ساخته ميشود و هر كدام معني بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل توركي وجود دارد كه 20 لهجه آن داراي كتابت و ادبيات ميباشند و هر كدام داراي لغات مترادف بيش از يك هزار لغت توركي آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود كه هزاران كلمه در توركي موجود است كه معادل آنها در زبان فارسي موجود نيست.
در زبان توركي كلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در مع
زبان توركي
یازار : atabak
ويژگي هاي زبان توركي Turkish Language
خلاصه شده از رساله مقايسة اللغتين
تاليف دكتر جواد هيئت
متأسفانه در دوران پهلوي،به پيروي از افكار ملي گرايانه افراطي و شوونيستي بيش از نيم قرن در اين باب سياست جبر و تحميل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركي جلوگيري به عمل آمد و زبان فارسي هم بصورت زبان انحصاري دولتي و تحميلي در آمد!در نتيجه اين سو ء تدبير و انحصار طلبي و سياست زور گويي،زبانهاي غير فارسي مردم ايران،بويژه توركي رسما" ممنوع شد.البته اينگونه رويه و اعمال غير انساني و ضد مردمي بدون واكنش نماند و در مردمي كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هايي نا مطبوع و گاهي كينه و نفرت برانگيخت و خواه و نا خواه از شيريني لهجه فارسي هم در مذاق آنها كاسته شد!؟
بعد از سقوط رژيم پهلوي و رفع ممنوعيت دولتي در مدت كوتاهي كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركي چاپ و منتشر شد و ديوانهاي شعراي توركي گو قديم و جديد تجديد چاپ گرديد و زبان توركي مجددا" ولو بطور نسبي فرصت و ميدان هنرنمايي يافت.
در حال حاضر 25 لهجه يا زبان توركي در مناطق مختلف شوروي سابق،تركستان شرقي(چين)،تركيه و بالكان زبان رسمي مردم است و در حدود20 لهجه يا زبان توركي داراي كتابت و ادبيات كتبي است.
ادبيات شفاهي تورك ها بسيار غني است و در هر منطقه ضمن ويژگي هاي عمومي و قديمي خصوصيات محلي را نيز در بردارد.ادبيات شفاهي تورك زبانان ايران شايد غني ترين و يا يكي از غني ترين آنها در نوع خود ميباشد.
كتاب ده ده قورقود كه داستانهاي اقوام اوغوز را بازگو ميكند،يكي از قديمي ترين آثار ادبيات شفاهي است و بطوريكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر مي آيد مهمترين وقايع تاريخي اين داستانها در آذربايجان و در قسمت شرقي آناطولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي و قبيله اي مردم اين سرزمين سخن رفته است.
طبق آمارهاي اخير در دنيا شش هزار زبان موجود است كه نيمي از آنها كمتر از ده هزار و يك چهارم آنها كمتر از يك هزار گويشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها ميليون نفر بدانها سخن مي گويند.زبان شناسان معتقدند كه يك زبان به شرطي مي تواند زنده بماند كه حداقل يك صد هزار نفر گويشور داشته باشد بنابراين بيش از نيمي از زبانهاي حاضر در حال نابودي هستند.
اينترنت،حكومتهاي ملي در گزينش و تحكيم زبانهاي ملي و تضعيف ديگر زبانها نقش مهمي دارند. پيشرفت علمي و صنعتي شدن و روشهاي ارتباطي نوين نيز به نابودي زبانها كمك مي كند.زباني كه در اينترنت نباشد زباني است كه در دنياي نوين "ديگر وجود ندارد"،اين زبان مورد استفاده قرار نمي گيرد و در تجارت هم بكار نمي رود.
در حال حاضر هر سال ده زبان از بين مي رود،افق آينده نيز تيره تر به نظر ميرسد.برخي چنين پيش بيني كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهاي فعلي در اين قرن از بين مي روند و بدين سبب حفظ آنها امري ضروري به شمار ميرود.
مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح ميسازد.از يكسو زبانهاي ملي يا پر گويشور چگونه در برابر پيشتازي زبان انگليسي مقابله كنند؟از سوي ديگر،زبانهاي فرعي يا محلي چگونه مي توانند از خطر نابودي نجات يابند و در جهت توسعه پيش بروند؟
براي حمايت از زبانهاي محلي و جلوگيري از نابودي آنها در 10-12 سال اخير مقامات بين المللي تصميماتي اتخاذ و قطعنامه هايي صادر كرده اند . از جمله:
در18 دسامبر 1992 مجمع عمومي سازمان بين الملل متحد بيانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقليت هاي قومي يا ملي،مذهبي و زباني را به تصويب رساند.اين بيانيه كشورها را موظف كرد تا از موجوديت و هويت اقليتها در داخل مرزهايشان حمايت كنند.از ميان حقوق پيش بيني شده براي اشخاص متعلق به اقليتها عبارتند از:حقوق برخورداري از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعاليت هاي فرهنگي،مذهبي،اجتماعي،اقتصادي و زندگي عمومي و نيز در تصميم گيريهاي مربوط به اقليتي كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسيس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ايجاد ارتباط صلح جويانه و خالي از تبعيض با اعضاي گروه خودشان يا ديگر اتباع كشورهاي ديگري كه با آنها پيوندهاي مشترك قومي ، مذهبي و زباني دارند.اين نخستين سند قابل قبول جهاني و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقليتهاست و از همين رو بر نحوه اجرا و تصويب قوانين ملي كشورها تأثير خواهد گذاشت.
شباهت و خويشاوندي زبانها از دو نظر بررسي ميشود:
1-منشأ زبانها
2-ساختمان و شكل خارجي زبانها(موروفولوژي)
زبان توركي از نظر منشأ جزو زبانهاي اورال-آلتاي و يا به بيان صحيحتر،از گروه زبان هاي آلتائي است.
زبانهاي اورال-آلتاي به مجموعه زبانهايي گفته ميشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بين كوه هاي اورال-آلتاي(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهاي مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.
اين گروه زبانها شامل زبانهاي فنلاند،مجارستان(اوراليك)و زبانهاي توركي،مغولي،منچو و تونقوز(زبانهاي آلتائيك)ميباشد.
از نظر ساختمان و موروفولوژي زبانها به سه دسته تقسيم ميشوند:
1-زبانهاي تك هجائي وياتجريدي :مانند زبان چين جنوب شرقي آسيا.در اين زبانها كلمات صرف نمي شوند و پسوند و پيشوند نمي گيرند و تغيير نمي كنند.گرامر منحصر به نحو و تركيب و ترتيب كلمات است كه معاني كلمات را تغيير ميدهد.در اين زبانها آكان يا استرس(تاكيد يا وورغو)،تن صدا و انتو ناسيون يا آهنگ اداي كلمات و جمله بسيار مهم است و معنا را مشخص ميكند.در زبان چين تعداد كمي از واژه ها تك هجايي هستند.
2-زبانهاي تحليلي يا صرفي : در اين زبانها ريشه كلمات هم ضمن صرف تغيير مي نمايد مانند:گفتن - مي گويم. زبانهاي هند و اروپائي و از آن جمله زبان فارسي جزو اين گروه مي باشند.
3-زبانهاي التصاقي يا پسوندي : در اين زبانها كلمات جديد و صرف افعال از چسبانيدن پسوندهاي مخصوص به ريشه كلمات ايجاد ميشود و اين مسئله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي مي گردد.در اين زبانها ريشه ثابت و در موقع صرف تغيير نمي يابد.پسوندها تابه آهنگ ريشه بوده و به آساني از آنها قابل تشخيص اند. زبان توركي و گروه زبانهاي اورال-آلتائي جزو اين دسته مي باشند.
در زبانهاي هند و اروپائي از جمله فارسي پيشوندهاي جر(ادات)يا حروف اضافه وجود دارد. در صورتي كه در توركي پيشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ي انترناسيونال (فرانسه)و بين الملل(عربي)،در توركي ميلّتلر آراسي و يا اولوسلار آراسي گفته ميشود.يعني به جاي پيشوند ، پسوند بكار ميرود،چون در توركي كلمات از آخر تكامل و توسعه پيدا مي كنند.
در زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي(مبتدا و خبر)در بتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط يه شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمي شود . ولي در توركي ترتيب عناصر كاملا بر عكس است . يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود،عنصر اصلي، يا فعل هم در آخر قرار مي گيرد. مثال در فارسي = من به شيراز رفتم تا دوستم را ببينم كه اخيرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.
حال همين مثال در توركي = آلتي ايل صب اوخوياندان سونرا فرانسادان يئني قاييدان دوستومو گؤرومك اوچون شيرازا گئتديم.
جي،ال،لويس در دستور خود اجزاي جمله توركي را به ترتيب زير مي شمارد:
1-فاعل2-قيد زمان 3- قيد مكان 4-مفعول غير صريح5-مفعول صريح6-قيد و هر كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد7-فعل.
هر چيز معين بر غير معين مقدم است،يعني اگر مفعول صريح معين باشد بر مغعول غير صريح غير معين مقدم ميشود.مثال جمله مرتب توركي چنين است:
نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولاريني اوزو گؤستردي يعني نقاش روز گذشته در موزه تابلوهاي خود را به تماشاچيان خودش نشان داد.
بعلاوه هر عنصري از جمله كه به آن بيشتر اهميت داده شود نزديك فعل قرار مي گيرد.
در صورتي كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته ميشود كه در محاوره ،شعر و سبكهاي خاص به كار ميرود.
هماهنگي اصوات:يكي از بارزترين ويژگي هاي توركي هماهنگي اصوات است.اصوات يا آواها در زبان به عنوان عناصر بسيط تشكيل دهنده كلمات داراي نقش اساسي هستند در زبان توركي بين اصوات مختلف ريشه وپسوند هماهنگي موجود است.
هماهنگي اصوات سبب ميشود كه كلمات توركي داراي آهنگ خاص بوده و تلفظ صحيح آنها اثر مطبوعي در شنونده ايجاد نمايد.
حروف يا صداهاي رايج توركي 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقيه صامت هستند.
در توركي بر خلاف فارسي و عربي صدادارها كوتاه اند و به همين علت شعراي توركي گو در شعر عروضي به اجبار از كلمات فارسي يا عربي استفاده كرده و يا بعضي اوقات صداها را كشيده تلفظ مي كنند.وزن عروضي بر خلاف وزن هجايي براي شعر توركي مناسب نبوده و در شعر معاصر جاي سابق خود را از دست داده است.شعر توركي قبل از پذيرفتن اسلام با وزن هجايي سروده شده و "قوشوق" يا "قوشقي" ناميده ميشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسي زبانان نزديك شدند وزن عروضي آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسيك شعر توركي قرار دادند.با وجود اين شعراي خلقي (اوزانها و عاشيقها) اشعار خود(باياتي ، قوشما و...)را با وزن هجائي سروده اند.
در بررسي مقايسه اي زبانها از چهار نقطه نظر تحقيق ميشود:
1-از نظر جمله بندي يا نحو
2-از نظر مورفولوژي يا شكل خارجي و پسوندها
3-از نظر آوائي يا فونتيك(صداها)
اينك درباره لغات و مخصوصا" افعال توركي در مقايسه با لغات و افعال فارسي توضيحاتي داده ميشود.
در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و بعنوان مثال يكصد لغت توركي را كه معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از افعال توركي را كه فارسي ندارد برشمرده است.
نوائي مي گويد معادل اين كلمات كه صد تاي آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر بخواهيم معاني اين كلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به كمك جمله هايي با كمك گرفتن از كلمات عربي متوسل شويم.
لغاتي را كه نوائي در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركي جغتائي است و اغلب براي تورك زبانان ايران نا آشناست از اينجهت در اين رساله به جاي آنها لغات مشابه توركي آذربايجاني بكار برده شده است.
در اين رساله در حدود 1700 كلمه توركي آذربايجاني درج شده كه در فارسي كلمه مستقلي براي آنها بكار نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركي نقل شده كه عينا" در فارسي بكار ميرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بيرق،سنجاق و امثال آنها.
در مقايسه ديكسيونرهاي توركي آذربايجاني توركي تركيه مشاهده ميشود لغاتي كه معادلشان در فارسي موجود نيست در دو لهجه توركي يكي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتيكه در توركي از يك ريشه تعداد زيادي كلمات ساخته ميشود و هر كدام معني بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل توركي وجود دارد كه 20 لهجه آن داراي كتابت و ادبيات ميباشند و هر كدام داراي لغات مترادف بيش از يك هزار لغت توركي آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود كه هزاران كلمه در توركي موجود است كه معادل آنها در زبان فارسي موجود نيست.
در زبان توركي كلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در مع
بيانيه مجمع دانشگاهيان آذربايجاني
یازار : atabak
بسمه تعالي
ملت عزيز و بزرگوار
دانشجويان، دانش آموزان، دانشگاهيان، اساتيد و معلمان آگاه آذربايجان
خداوند متعال را شاكريم كه بار ديگر فرصت بازگشايي مدارس، دانشگاهها و مراكز تحصيل علم و دانش را براي ما فراهم آورد و با درايت و بينش مدني و بروز شما پايههاي شوونيسم را به لرزه درآورد. آفرين بر ملتي كه اعتراض مدني و آگاهانه خود را در اعتراض به سياستهاي تبعيضآميز در اول مهرماه نشان داد. بيشك اگر امكانات تبليغي لازم در دست ميبود و حاكمان و صاحبان قدرت برخوردي مدني و قانوني با شما ملت عزيز داشت، حماسه اول مهرماه با عظمتتر از آنچه كه رخ داد، صورت ميگرفت و انشاءا... در سالهاي بعد به يقين اينچنين خواهد شد.
شوونيسم و عمال آن بايد بدانند كه مردم شريف و نجيب آذربايجان راه بازگشت به خويشتن را يافتهاند و عليرغم تمامي ناملايمات استوارتر و آگاهتر از هميشه در پيمودن اين راه حق گام برخواهند داشت.
«مجمع دانشگاهيان آذربايجاني» ضمن تبريك اين حركت آگاهانه شما و آزادي همسنگران و مبارزان صديق و شجاع بويژه آقايان عباس لساني، حسن راشدي و صالح كامراني و همچنين بازگشايي مدارس و دانشگاهها اعلام ميدارد:
1- آنچه كه در خرداد ماه سالجاري در قالب اعتراض به وقاحت بيشرمانه روزنامه ايران رخ داد و قيام عمومي و يكپارچه ملت آذربايجان را سبب گشت، عليرغم حاشيهپردازيهاي حاكميت و تلاشهاي فراوان صورت گرفته براي انحراف واقعيتها نمود عيني قيام ملت آذربايجان در قبال نه دهه سياستهاي شوونيستي بود كه عليرغم تلاش روشنفكران و بزرگان آذربايجان براي انتقال واقعيتها به حاكميت من جمله ملاقاتها و ديدارهاي «مجمع دانشگاهيان آذربايجاني» با نمايندگان مجلس، معاون رئيسجمهور و ساير مسئولان حكومتي، با بيتدبيري و سياست سركوب و خفقان پاسخ داده شد. اگرچه مجمع عليرغم انتقادات تعدادي از دوستان و همفكران سعي نمود با كنار گذاشتن مصلحتسنجيها همگان را با آرام نگهداشتن فضاي خرداد ماه و مهرماه دعوت نمايد، ولي معتقديم سياستهاي سركوب، تهديد، زندان، رعب و وحشت و پيگيري اين سياستها شرايط را بسمتي سوق خواهد داد كه ما پيشاپيش نسبت به عواقب اين سياستها هشدار ميدهيم.
2- در پي حوادث خردادماه كه دهها تن از فرزندان ملت آذربايجان جان خود را از دست داده و عده بيشماري نيز زخمي و زنداني گرديدند، دستگاههاي قضايي و امنيتي كشور مدام محاكمه عاملان توهين به ملت آذربايجان را در مصاحب و اطلاعيههاي خود اعلام داشتند كه متأسفانه در عمل شاهد محكوميتهاي شديد عده زيادي از فرزندان آذربايجان و در وقاحت تمام «رفع توقيف روزنامه ايران» بوديم كه از ديدگاه ما ميتوانست حداقل اقدام لازمه براي بدست آوردن دل ملت شريف آذربايجان باشد. از اينرو ضمن هشدار به عواقب اين اقدام و فراموشكار فرض نمودن ملت آذربايجان به نمايندگان مجلس و مسئولان قضايي كه در آن شرايط حساس ملتمسانه محاكمه و برخورد قاطع با عوامل توهين و حتي بعضي مواقع نويد تأسيس فرهنگستان آذربايجان سرميدادند اعلام ميداريم ملت آذربايجان و روشنفكران آن تحت هيچ شرايطي اين بدقوليها را فراموش نخواهند نمود و بيشك در اقدامات و انتخابات خود همه موارد را لحاظ خواهند كرد.
3- سياست «مبارزه منفي» كه در كوران حوادث خردادماه اعلام و در اول مهرماه جنبه عملي به خود گرفت، نمود عيني اعتراض مدرن و مدني ملتهاي آگاه است كه ملت آذربايجان نشان داد عليرغم نداشتن حيات سياسي در قالب هويت ملي خود، در مبارزه خود عليه آپارتايد و شوونيسم فرهنگي از آن استفاده خواهد كرد. از اينرو ضمن دعوت همگان به ادامه اين سياست معتقديم تبديل آن به «مبارزه مثبت» در شرايط فعلي چندان ميسر و مفيد نخواهد بود.
4- دانشجويان و دانشگاهيان ما در شرايطي در سر كلاسهاي خود حاضر شدهاند كه شرايط تاحدود زيادي براي انجام فعاليتهاي آنها براي دفاع از هويت و منافع ملي خويش فرق كرده است. تعداد زيادي از نشريات و تشكلهاي دانشجوئي آذربايجان توقيف و براي عده زيادي از دانشجو در داخل و خارج دانشگاه پروندهسازي شده است. از اينرو دانشجويان و دانشگاهيان آذربايجاني بايد با درك واقعيتهاي شرايط حاضر از حداكثر امكانات، نشريات و تشكلهاي موجود استفاده نمايند و در موارد ديگر نسبت به اتخاذ سياستهاي جديد كه نياز به مجوز نباشد، اقدام نمايند. سابقه و تاريخ حركت ملي آذربايجان گواه است كه دانشگاه به عنوان قلب تپنده اين حركت عمل نموده است و بر همه دانشجويان و دانشگاهيان فرض است تا به ايفاي نقش واقعي اين قلب كمك نمايند. بديهي است براي غلبه بر محدوديتهاي شرايط موجود استفاده از تجربيات فعالان دانشجوئي و دانشگاهي سابق بسيار لازم خواهد بود.
مجمع دانشگاهيان آذربايجاني
كورش
یازار : atabak
«گل نبشتهي كورش»
خوروش يا كوروش گوجستك GOHJASTEK
درآن ساختمان، اساساً قبري درميان نيست
اين كه نخستين بار كوروش انديشه هاي حقوق بشر را طرح كرده است، سخني پوچ است /جوزف ويزهوفر (Josef Wiesehofer)
اين فرهنگ هنوز متكي به افتخارات دروغين ظاهرا ملي را، كه مورخين فرمان بر كليسا و كنيسه براي ما ساخته اند، به دور اندازيم، به خصلت هاي كهن ايرانيان پيش از داريوش بازگرديم، اتحادي رسمي و قانوني و برابر حقوق را پايه ريزيم و به نيازهاي بوميان ايران توجه كنيم كه صاحبان اصلي اين سرزمين اند و ۷۰۰۰ سال است با اين آب و خاك، بدون ستيزه ي ملي، و در نهايت صبوري، ساخته اند
Barbarism2 منشور يا خيار شور 1<<<<<<
بر خلاف ادعاي شاه، جوزف ويزهوفر (Josef Wiesehofer) شرق شناس پرسابقه از شهر كيل مي گويد كه اين لوح خط ميخي بيش از يك “پروپاگاند” (تبليغ) نيست. او مي گويد: “اين كه نخستين بار كوروش انديشه هاي حقوق بشر را طرح كرده است، سخني پوچ است.”
هانس پتر شاوديگ (Hanspeter Schaudig)، آشورشناس از هايدلبرگ نيز در اين فرمانرواي باستاني، مبارز پيشاهنگ برابري و احترام نمي بيند. زيردستان او بايد پاهاي او را مي بوسيدند.
نزديك به سي سال اين فرمانروا شرق را به جنگ كشيد و ميليون ها انسان را در بند مالياتي خود اسير ساخت. به دستور او بيني و گوش نافرمايان را مي بريدند. محكومان به مرگ را تا سر در خاك مي كردند و خورشيد كار را به پايان مي رساند.
من يك ايراني هستم / كوروش كبير يا چماقي كبير
نام كورش در كتاب تورات به صورت خوروش آمده است كه در روسي كهن به معناي مار سياه زهرآگين و يا خروس جنگي است
تاريخچه هفت هزار ساله زبان تركي در آذربايجان
یازار : atabak
همچنين زبان تركي كه به ادعاي نويسنده در زمان صفويه به ميان آمده (يعني كه به قول ايشان سابقاً وجود نداشته) هم قبل و هم بعد از صفويه آثار ارجمندي بر جاي گذاشته است كه تعداد آنها بالغ بر صدها كتاب، رساله و اثر علمي، ادبي، فلسفي، شعر، نظم و نثر ميباشد كه بعضي از آثار ماقبلي صفوي عبارتند از: قوتاد، قوبيليك، نهج الفراديس، عتبه الحقايق، صحاحالعجم، اغوزنامه، ديوان الغات الترك محمود كاشغري و صدها اثر ديگر كه طبعاً براي نوشتن آنها پشتوانه ادبي هزاران ساله لازم است كه با فرض آذري بودن تركان آذربايجان نميتوان كتابهاي خلق الساعه نوشت.
اما جالبتر اينكه حتي يك كتاب يا ديوان به زبان آذري وجود ندارد.2 ولي استحكام زبان تركي تا آنجاست كه توانست زبان عربي را كه جزو زبانهاي با قاعده و گستردة دنياست پس از حملة اعراب در آذربايجان، منزوي و مستحيل كند چنانچه زبان عربي وارد آذربايجان نشده و ادامه حيات نداده است.3
همچنين نويسندة محترم مقالة نام برده و مدافعان زبان آذري، گاه سلجوقيان، گاه غزنويان، گاه مغولها و گاه صفويان را موجب تُرك شدن تركهاي آذربايجان ميدانند. اما كسي كه كمترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، به خوبي ميداندكه مغولها از چين تا غرب آفريقا و از سيبري تا اقيانوس هند را تحت حكومت داشتند و خانهاي مغول بر تمام آسياي ميانه و هندوستان و ايران حكمراني ميكردند پس چرا مردم ساير مناطق غير ترك زبان را ترك نكردهاند؟
سلجوقيان، غزنويان، اتابكان، صفويان و مغولها كه همگي ترك بودند در ساير نقاط ايران بيش از آذربايجان حكومت كردهاند و پايتخت ديرپاي صفويان و سلجوقيان، اصفهان بوده و شهرهاي تبريز ، مراغه و اردبيل كمتر به عنوان پايتخت حكومتهاي فوق بوده اما چرا در اين بين فقط مردم آذربايجان ترك شده ولي مثلاً مردم اصفهان ترك نشدهاند و چگونه بعد از هفتاد سال تبليغات با استفاده از بيتالمال و وسايل ارتباطي پيشرفته و آموزش اجباري فارسي، تركهاي آذربايجان فارس نشدهاند، اما در زمان فلان شاه، باعدم وجود حتي يك صدم از اين امكانات مردم غير ترك يكباره ترك شدهاند؟ و چرا اينگونه افراد در بررسي زبان مردم آذربايجان از زبان حداقل بيست و پنج ميليون آذربايجاني تُرك، چشم پوشي نموده و به گويش چند هزار نفر به لهجههاي تاتي و هرزني پناه ميبرند؟
اما به منظور بررسي زبان آذربايجان در طول تاريخ، در ابتدا به بررسي تاريخ اقوام و حكومتهايي كه در آذربايجان بودهاند ميپردازيم. در مورد ملتهايي كه قبلاً در آذربايجان زيستهاند ميتوان به سومئرها، ايلاميها، هوريها، آراتتاها، كاسسيها، قوتتيها، لولوبيها، اورارتوها، ايشغوزها (ايسكيتها)، مانناها، گيلزانها، كاسپيها و ... اشاره كرد كه زبان تمامي آنها التصاقي و جزو خانوادة زبانهاي تركي بوده.4 از اين ميان سومئريها، ايلاميها و هوريها اقوامي بودند كه اولين تمدنها و مدنيّتها را روي زمين بنا نهادند.
با توجه به كتب ارزشمندي چون كتابهاي پييئرآميه، دكتر ضياء صدر، پروفسور دكتر زهتابي و ... ميتوان به صراحت گفت كه آذربايجان از حدود هفت هزار سال قبل جايگاه تمدنهاي نامبرده ميباشد.در اين مورد نيز چندي پيش يك هيأت باستانشناسي آمريكايي – ايراني در تپة حسنلو به كشفهاي ارزشمندي دست يافتند. رهبر اين هيأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقيقات فراوان، تاريخ اين منطقه را به ده دوره تقسيم كرد كه اولين دوره حدود 6000 سال قبل از ميلاد و چهارمين دوره مربوط به 1300 سال قبل از ميلاد تا 800 سال قبل از ميلاد ميباشد. كه اولين دوره مربوط به هوريها و آخرين دوره مربوط به مانناها ميباشد.5
1 – جايگاه اصلي هوريها در هزاره 3 و 4 (600 سال قبل) در آذربايجان و مناطقي از قسمتهاي شمالي زاگرس و كوههاي توروس بود.6 همچنين از ربع سوم هزارة قبل از ميلاد (2400 سال قبل از ميلاد) سند نوشتهاي بدست آمده كه با الفباي اككد و به زبان التصاقي هوري بوده كه اين سند متعلق به يكي از پادشاهان هوري بنام تيشاري ميباشد و نيز نام يكي ديگر از پادشاهان هوريها به نام ساشانار كه در 1450 سال قبل از ميلاد حكومت ميكرده نيز معلوم است.7
2 – كاسسيها: درست است كه كاسسيها در آذربايجان نبودند ولي در همسايگي آنها ميزيستند. و تقريباً 3000 سال قبل از ميلاد مابين ايلام و مناطقي از آذربايجان ساكن بودند8 و به دليل همزباني و ارتباط سياسي، فرهنگي، اجتماعي تاثير زيادي در تاريخ آذربايجان داشتهاند.
3 – قوتتيها در 2800 سال قبل از ميلاد و لولوبيها 2500 سال قبل از ميلاد در شرق و جنوب درياچه اروميه و قزوين و همدان ساكن بوده و حكومت كردهاند.9
4 – اورارتوها 1000 سال قبل از ميلاد در آناتولي و پيرامون درياچه وان و كوههاي زاگرس و اطراف درياچه اروميه و شهرهاي ماكو و نخجوان امروزي صاحب تمدن بودهاند.10
5 – در اوايل عصر 19 قبل از ميلاد، قبايل مانناها با به هم پيوستن، دولت بزرگي در آذربايجان به وجود آورده و حكومت كردهاند.11
6 – مادها كه اولادهاي قوتتيها و لولوبيها بودند 670 سال قبل از ميلاد با اعتلاف با مانناها حكومتي قدرتمند به وجود آوردند كه همدان، اراك، ساوه، زرند، سونقور، كاشان، قم ، قزوين ، زنجان و ... تحت حاكميت آنها بوده.12
واما در مورد زبان، همچنين ارتباط زباني مادها و سومئرها دياكونوف در فصل 42 كتاب خود مينويسد كه در ليست نامهاي شاهان ماد يعني قوتتيها، به نامهايي بر ميخوريم كه در ليست نام شاهان سومئر ميباشد.
از ديگر همسايگان مادها كه همزمان با آنها بوده و زبان هردوي آنها از يك خانواده ميباشد ميتوان به ايشغوزها اشاره كرد كه در قرنهاي 7 و 8 قبل از ميلاد در قسمتهايي از آذربايجان زندگي كردهاند.
برخلاف آنچه كه امروز شايع شده مادها نوة يك قبيلة منفرد بودند كه به اصطلاح از ساير آريائيها جدا شده و در آذربايجان ساكن شدهاند و نه به رغم عقيدة شايع، داير بر اينكه منابع مربوط به تاريخ ماد فوق العاده ناچيز است، منابع آشوري از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از ميلاد نه تنها براي احياي تاريخ باستان آذربايجان كافي است بلكه جزئيات مهمي را نيز روشن ميسازد. با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار در آذربايجان، هفت قبيله آذربايجان باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتووساكايي بودند اتحاديهاي تشكيل دادند كه بعدها يونانيان باستان آنها را ميديا آنچه ما، ماد ميناميم ناميدند، اين قبايل را هرودوت تاريخ نگار يوناني چنين نام ميبرد:
2 - پارتلاكئنوي Parelakenoi
1 - بوآساي Bousai
4 - مغ Magai
3 - آستروخات Stroukhotes
6 - آري زانتوي Ariazantoi
5 - بوديو Boudioi
7 - ماد Mid
و نيز مطالعه نامهاي شهرها و ولايات ماد نشان ميدهد كه آنان آريايي نيستند.
بعد از آشنايي با تعدادي از اقوام و حكومتهاي آذربايجان، اينك به بررسي نوع زبان آنها ميپردازيم.
طبق تقسيم بندي متخصصان زبانشناس، كل زبانهاي موجود در دنيا به سه شاخه تقسيم بندي ميشود:13
1 – زبانهاي التصاقي كه تمام زبانهاي مربوطه به خانواده زبان تركي در اين شاخه قرار دارند.
2 – زبانهاي تحليلي كه از مهمترين زبان اين شاخه ميتوان به زبان عربي اشاره كرد (با توجه به اين كه فارسي نيز سي و سومين لهجه زبان عربي ميباشد بنابراين فارسي نيز در اين شاخه قرار دارد.)14
3 – زبانهاي هجايي كه از شاخصترين زبانهاي اين شاخه نيز ميتوان به زبان چيني اشاره كرد.
حال با توجه به اين تقسيمبندي و با توجه به اسناد تاريخي و علمي به بررسي نوع زبان اقوام ساكن در آذربايجان ميپردازيم.
طبق تحقيقات هومئل زبانهاي ايلام وسومئر از يك پايه و جزو زبانهاي اورال- آلتايي (التصاقي) ميباشد. 15زبانهاي هوري و لولوبي نيز نه، تحليلي و نه هجايي بوده، بلكه آنهانيز جزو زبانهاي التصاقي ميباشند.16
همچنين طبق نظريه ماراك دئميكين (آكادئميكين) زبان كاسسيها، ايلاميها، قوتتيها، مادها و مانناها نيز التصاقي بود.17
زبانهاي قوتتيها، لولوبيها همانند بوده و با زبانهاي اورارتوها و هوريها خويشاوند ميباشند.18
همچنين اپرت باستان شناس فرانسوي نيز بر تركي (التصاقي) آلتايي بودن زبان مادها اشاره ميكند. در جايي ديگر دياكونوف مينويسد زبان اشكانيان نيز همانند زبان مادها و از خانوادة زبانهاي التصاقي بوده19 كه در صورت مقايسه تحقيقات اپرت و دياكونوف ميتوان به ترك بودن اشكانيان نيز پي برد. بدين ترتيب است كه از 7000 سال تا 2500 سال قبل يعني مدت 4500 سال به طور مطلق در منطقه جغرافيايي آذربايجان تنها و تنها اقوام التصاقي زبان (ترك) زندگي و حكومت كردهاند . همچنين اگر تاريخ بعد از 2500 سال قبل از ميلاد را بررسي كنيم باز آذربايجان در بيشتر مقاطع تاريخي مستقل از حكومتهاي ديگر منطقه بوده، به طوريكه در زمان هخامنشيان آذربايجان در مقابل آرياييها سرفرود نياورده و تا سرنگوني اين حكومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ كرده همچنين در تاييد گفتة بالا ميتوان به كشته شدن كورش، شاه هخامنشيان توسط ملكه آذربايجان (تومروس) اشاره كرد.20
در زمان سلوكيان نيز كل آذربايجان مستقل از حكومت سلوكيان بوده و اسكندر نتوانست آذربايجان را به تصرف درآورد.21و در اين مورد استرابو جغرافيدان يوناني مينويسد: در زمان حمله اسكندر، سرداري بنام آتوروپات آذربايجان را از چنگ اندازي اسكــندر محفوظ نگهداشت.22
در زمان ساسانيان نيز آذربايجان مستقل بوده و حتي بعد از شاپور دوم، ساسانيان با هيتيها (هياطله) پيمان اتحاد بستند تا در شمالغرب با روم بجنگد.23 بعد از اسلام نيز تركان اغوز كه شمشير اسلام ناميده ميشدهاند، در آذربايجان حكومت قدرتمندي بنا كرده و با ملازگرد مبارزه كرده و توسط آلپ ارسلان ضربه سنگيني به آنها واردآوردند. بعد از اغوزها نيز حكومتهايي كه در آذربايجان و گاهي در مناطقي از ايران حكومت ميكردهاند. از جمله غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، مغولها، اتابكيان، تاتارها، آققويونلوها، قرهقويونلوها، صفويان، افشاريان و قاجارها تماماً ترك زبان (التصاقي) ميباشند.
در مورد تركي بودن زبان مردم آذربايجان اسناد و مدارك بسيار زيادي موجود است، مثلاً: ديونيوس پريگت جغرافينگار و شاعر يوناني صدة چهار ميلادي ترك زبانان را ساكن اصلي اين منطقه ميداند و نيز محمد عوفي در ذكر خلافت عمربن عبدالعزيز كه از سال 99 تا 101 هجري ادامه داشت، از قيام بيست هزار ترك آذربايجاني سخن ميگويد.
همچنين اخبار موثّق عبيدبنشريعه جرهومي كه شخص معمّر و محترم در دربار اموي بوده در حضور معاويه سخن ميگويد: (آذربايجان از سرزمين تركان است) و اين خبر را طبري و به نقل از او بلعمي و حمزة اصفهاني و ابن اثير در كتابهاي تاريخ بلعمي، تاريخ طبري، تاريخ پيامبران و الكامل گزارش كردهاند كه از متون معتبر اسلامي به شمار ميروند.
از ديگر محققاني كه آذربايجان را به عنوان سرزمين تركها نام ميبرند ميتوان : ژ . اوپر، قرتيز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجي يف، گ . ا . مليكشويلي، ع . دميرچيزاده، تيمور پير هاشمي، يامپولسكي، ي . ك . يوسفاف، يومينوس ، وروشل گوگازيان. زكي وليد دوغان، پروفسور دكتر محمد تقي زهتابي و دهها محقق و دانشمند را نام برد.
در اين ميان بهتر است به نظر يامپولسكي نيز اشاره كرد كه ميگويد: تركها در اطراف درياچه اروميه زندگي ميكنند و آشوريها آنها را توروك türük (يامون توروك به معني تركهاي نيرومند) نام بردهاند و در سنگ نوشتههاي اورارتوئي هم سخن از قومي بنام توريخي رفته كه در آذربايجان ميزيستند. (اوايل هزارة قبل از ميلاد) و ميگويد توروكها يا توريخيها همان تركها هستند.
بهر حال ترك بودن ملت آذربايجان از هزاران سال قبل بر همه كس مسلّم ميباشد و ديگر نياز به توضيح اضافي احساس نميشود ولي در مورد سابقة تاريخي خود فارسها كمي توضيح را لازم ديديم:
برخي از نسب شناسان، فارسها را از نسل «فارس بن يا سور بن نوح» و بعضي ديگر آنها را از فرزندان «فارس بن يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم» و بعضي ديگر از نسل «فرزندان يسراسود پسر سام پسر نوح» و بعضي از نسل اسماعيل ميدانند. واژه فارس در زبان عربي به معني سواركار بوده و غياث الدين رامپوري در غياث اللغات همين معني را فارس دانسته همچنين به عقيده غياث الدين رامپوري فارسها از نسل «پارس پسر پهلو بن سام بن نوح » هستند.24
مسعودي در كتاب «مروج الذهب » در مورد نسب فارسها مينويسد «فارس» از فرزندان ارم بن افخشد بن سام بن نوح بوده كه او چند ده پسر آورد كه همگي سواركار بودند و چون سوار را بعربي فارس گفتند اين قوم را نيز به انتساب فروسيت و سواركاري فارس ناميدند.همچنين در جايي ديگر خطان بن معلي فارس ] درشعري[ در اين باب ميگويد: سبب ما بود كه فارسان را فارس گفتند و سواران و سالخوردگاني كه بروز تاخت و تاز، چون گوي بدور هم ميپيچيدند از ما بودند.
مسعودي در ادامة بحث خود در مورد اصل ونسب فارسها مينويسد : بيشتر حكماي عرب از تيرة نزّار بن محمد چنين گويند و در مورد آغازنسب مطابق آن رفتار كنند و تعدادي از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند25. پس چنانكه از مستندات فوق بر ميآيد و بسياري از ايرانيان نيز پيرو اين باشند و انكار آن نكنند. فارسها از نسل اعراب ميباشند و نيز چنانچه ميدانيم حضرت ابراهيم(ع) فرزندان بسياري داشت كه حضرت اسحاق(ع) و حضرت اسماعيل(ع) از همه معروفترند، بر طبق نظر بعضي از نسب شناسان، فارسها از نسل «حضرت اسماعيل(ع) » هستند و در اين مورد ميگويند كه وقتي سارا زن حضرت ابراهيم(ع)كنيز خود هاجر را به ابراهيم بخشيد از هاجر فرزندي بنام اسماعيل متولد شد و چون سارا به آن رشك ميورزيد لذا حضرت ابراهيم(ع) او را به سرزمين مكه فرستاد و در همين مكه بود كه حضرت اسماعيل(ع) با زني از قوم بني جرهم ازدواج كرد و نسل فارسها از او پديد آمد.26
همچنين در اين مورد ميتوان با توجه به آثار مكتوب دانشمندان ايراني فارس، زبان واقعي قوم فارس را كه زبان اكنون آنها نيز منشعب از آن است را تشخيص داد. ما در اينجا به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم: «سيبويه (دايرة المعارف بريتانيكا جلد1 ، ص 461 ) ، طبري – تاريخ نگار (بريتانيكا ج 1 ،ص 594 ) فارابي فيلسوف (بريتانيكا، ج 9 ، ص 65) ، ابن قتيبه (بريتانيكا ج 11 ص 1021 ) ، ابوالفرج اصفهاني (بريتانيكا، ج1 ، ص 56 ) ابو معشر بلخي (امريكانا، جلد 1 ص 340 ) جابر (بريتانيكا، ج 1 ، ص 46) فارابي (گرانلاروس ج 1 ، ص 902 )رازي (گراندلاروس) و ... لازم به ذكر است كه تأليفات تمامي اين دانشمندان به زبان عربي ميباشد كه حتي در دانشنامههاي نام برده، خود دانشمندان نيز به عنوان عرب شناخته شدهاند.27
با توجه به اسنادي كه از تعداد كمي از آنها در اين مقاله استفاده شده، بهتر است نويسندة محترم تاريخ فارسها را با ديدي بدون تعصب و بدور از هر گونه گرايش پانفارسيستي مورد ملاحظه قرار داده و ايراني بودن را نه با معيار فارس بودن بلكه با معيار اسلام بسنجند، همچنين يادآوري كوچكي به نويسندة محترم داريم و آن اينكه با توجه به مقالة ايشان كه در قسمتي از آن نوشتهاند: ] با توجه به نژاد مردم آذربايجان به راحتي ميتوان نوع زبان آنها را نيز تعيين كرد[ بهتر است در نظر داشته باشند كه بهيچوجه نژاد يك ملت نشانگر زبان خاصي براي آن ملت نيست، چرا كه در آن صورت در دنيا فقط چند زبان وجود داشت، نه هزاران زبان زندة كنوني و از بين رفته قبلي ، و نيز در قسمتي ديگر از مقاله ايشان به آمدن تركان به اين مناطق در قرون پنجم هجري اشاره ميكنند كه تعجب خواننده را برميانگيزد، چرا كه در آن صورت دروغ بودن شاهنامه فردوسي كه سراسر توهين به تركها است آشكار ميشود. همچنين نويسندة محترم مطالب زير را نيز در خاطر داشته باشند كه يكي از نامدارترين جاسوسان بريتانيا در ايران كه باني و يكي از دست اندركاران فعال تاريخ پانفارسيسم ميباشد شاپور . جي . رپورتر است كه با توجه به اسناد و مدارك موجود در آرشيو مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، ميتوانيد به حمايت انگليسيها و اروپاييها نه از پان تركيستها، بلكه از پانفارسيستها پي ببريد.28 در ضمن نويسندة محترم، پانفارسيسم را نيز در ليست پانهايي كه تشكيل دادهاند، قرار دهند.
منابع
1 – نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت
2 - نقدي بر كتاب زبان آذري نوشته دكتر جواد هيئت
3 – سلماس در مسير تاريخ ده هزار ساله – توحيد ملك زاده.
4 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي و تاريخ ايلام – پي يئر آميه (ترجمه شيرين بياني) صفحات 3 ، 50 ، 51 ،60، 66 .
5 – آذربايجان در سير تاريخ – صفحه 262 – تاريخ ديرين تركان ايران – پرفسور زهتابي .
6 – تاريخ ديرين تركان ايران – پروفسور دكتر زهتابي صفحه 94 .
7 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه95 .
8 – تاريخ ماد- دياكونوف صفحه 100 .
9 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 210 .
10 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي.
11 – تاريخ آذربايجان – آ.ن قلي اوف صفحه 17 .
12 – تاريخ ديرين تركان ايران- پروفسور دكتر زهتابي صفحه264 .
13 – زبان تركي و لهجههاي آن – دكتر جواد هيئت صفحه 25 .
14 – تحقيقات سازمان يونسكو در مورد زبانهاي دنيا – هفته نامه اميد زنجان چهارشنبه 20 خرداد 78 شماره 286 صفحه 3 .
15 – سيري در تاريخ زبان و لهجههاي تركي دكتر جواد هيئت صفحه 21 .
16 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 101 .
17 – تاريخ ديرين تركان ايران - پروفسور دكتر زهتابي صفحه254 .
18 – تاريخ ماد – دياكونوف صفحه 99 – و تاريخ ديرين تركان ايران صفحه 95 .
19 – اشكانيان – دياكونوف، ترجمه كشاورز صفحه 116 .
20 – ايران باستان – پيرنيا جلد يك صفحه 452 – 449 و تاريخ ديرين تركان ايران – صفحه 637 .
21 – اشكانيان – دياكونوف صفحه 8 .
22 – تاريخ اروميه – احمد كاويانپور ص 55 – 54 .
23 – تاريخ اجتماعي ايران – مرتضي راوندي صفحه 616 – 611 .
24 – غياث اللغات- صفحه 633 .
25 – مروج الذهب- جلد اول صفحه 231 .
26 – تاريخ گزيده حمد ا... مستوفي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوابي - موسسه انتشارات امير كبير، تهران 1366 صفحه 30 .
27 – روزنامه جام جم – صفحه 7 – پنجشنبه 2 خرداد 1381 / سال سوم / شماره 586 .
28 – نشريه بهار – شنبه 24 ارديبهشت 1379.
ملت سازي
یازار : atabak
هويت خواهي عاصيانه يا ملت سازي عاقلانه
" قرن بيست و يكم ،عصر رستاخيز ملت هاست "
«گاسپار بيرو»
ملت شريف تورك ايران
بنا به قضاوت منصفانه تاريخ، توركان در سرزمين ايران، يا حاكم مطلق بوده اند ويا بيشترينِ حاكميت ها را داشته اند. سلسله هاي غزنويان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، اتابكان، تيموريان، آق قويونلوها، قراقويونلوها، صفويان، افشاريان و قاجار، همگي تورك و حدود هزار سال بعد از اسلام بر ايران حكمراني كرده اند. از لحاظ جمعيتي نيز توركان در ايران، اكثريت مطلق و يا اقلا اكثريت نسبي را حائز بوده اند. دراين زمينه پدرعلم سوسيولوژي و فلسفه تاريخ، ابن خلدون تثبيتي دارد كه گوياي اين حقيقت علمي و تاريخي است. به گفتهِ او «ايران سرزمين توركان است». سابقهِ هويّت عمودي در تاريخ و حضور گستردهِ افقي در پهندشت ايران، شاهد علميِ اين مدعاست.
اين بيان به تنهايي فلسفه تاريخي، ساختار اجتماعي و فرهنگي ايران را از هر گفته ديگري رساتر و گوياتر بيان مي كند. واقعيتي انكارناپذير است كه اغلبِ آثار فرهنگي مادي و معنوي اعم از افتخارات انساني، علمي، ادبي، هنري، صنعتي، لشكري، كشوري، معماري، بدست توركان و يا با حمايت و عنايتشان، در دوران زمامداري آنان بوجود آمده است.
ولي در طول صد سال اخير، استعمار خارجي با همياري دشمنان داخلي، و خائنان خودي، توازنِ بحق و طبيعيِ سياستِ ايران را برهم زد و سياست تورك زدايي را ظالمانه مرسوم سرزمين ايران و جايگزين حكومت و پادشاهي تركان كرد. استعمار از آغازِ مبارزات مشروطه طلبي، بدست خودِ ما، زمينه انتقال قدرت وخلع تركان ايران را از دولتمداري آغاز و با كودتاي منحوسِ رضاخاني به انجام رسانيد. در اين راستا تظلمات تاريخي بر ملت تورك ايران شروع گرديد كه داستان مصيبت بار مشروطيت و در ادامه آن شهادت بزرگ مرداني همچون ستارخان و روحاني شجاع، شيخ محمد خياباني درآذربايجان، كلنل محمد تقي خان پسيان در خراسان، اسماعيل خان صولت الدوله قشقايي در شيراز، در دورانِ حكومت رژيم شوونيستي پهلوي، و تراژدي غم انگيز آيت الله العظمي شريعتمداري و مبحث خفّت بارِ كاريكاتور روزنامه دولتي ايران، و متعاقب آن شهادت مظلومانه اقشارمختلف، به ويژه دانشجويان، جوانان و دستگيري، شكنجه و زنداني شدن طيف عظيمي از ملت قهرمان و بزرگ تورك ايران، همه نمود هائي زشت از اين سياست ترك ستيزي مي باشد.
رژيم منحوس و فرهنگ كش پهلوي، اين دشمن قسم خورده تركان ايران، كمر به اضمحلال مطلق ما بست و پدران ما را با نمايشات ترقي خواهي وايجادِ امنيت، چنان هيپنوتيزم كرد كه فروريختن كاخ هويتِ خويش را نديدند، و فشار حلقه طناب را بر فرازِ چوبه اعدام ملي و فرهنگي، بر گلوي خود احساس نكردند.
ملت شريف و بزرگ تورك ايران
تصوير تاريخِ مجعولِ ايران در چند دهه اخير، پيامي مهم و حياتي ارائه مي دهد و آن اين كه ملت تورك ايران مرده است و يا محكوم به مرگ است و بايد بميرد. درادبيات و انديشه شوونيستان، ملتي به نام ملت ترك ايران وجود ندارد تا به زنده بودنش انديشيد. البته حق با شوونيستان است چون ملتي كه موجوديتش كتمان، تاريخش تحريف، زبانش لال، هويت و فرهنگش نابود شود، آن ملت ذاتا مرده است و موجوديت ندارد. و بر اين مبنا الحق كه ملت تورك ايران مرده است. اما به اعتقاد ما، اين ملت در طول تاريخ نشان داده است كه هرگز نمرده و نمي ميرد. ولي امروزه با استفاده از بحران هويتي ما و با لطائف الحيل، مرده نگه داشته مي شود. فقط با بهره گيري از اين نقطه ضعف است كه شوونيزم دوام مي يابد.
استمرار تاريخيِ يك ملت، به حياتِ فرهنگ و هويت آن ملت وابسته است كه اساس فرهنگِ آن، به تاريخ، و بنيانِ هويتش به زبان آن ملت مربوط است. كارشناسان معتقدند كه عدم تحصيلات اوليه به زبان مادري، كودك را از رشد و شكوفائي ذهني باز مي دارد و اعتماد به نفس او را پايمال مي كند. طبعا فرآوردهِ اين استعمار فرهنگي انساني متزلزل، غرق و مبهوت در بحران هويت، شرمناك و تهي از خود، و منزجر و فراري از خودي خواهد بود.
امروز بقايايِ تفكرات نژادپرستانهِ موروث رژيم گذشته، هنوز با برنامه هاي موذيانهِ كلان، جوانان ما را به بيكاري، سردرگمي، ترك خانه و كاشانه معروض و به نا اميدي، بي تفاوتي و اعتياد جسمي يا اليناسيون فكري مجبور مي كنند.
رمزِ بقايِ يك ملت به دوامِ اتحاد و يكپارچگيِ آن است و خوب مي دانيم كه اساسِ اتحادِ آن به همدلي در اهداف، واساس يكپارچگيش، به حفظ جغرافياي آن ملت بستگي دارد.
متاسفانه تاريخ صد ساله اخير ايران مبين اين است كه شوونيزم هر چهار عنصر اصلي ملت ما يعني
تاريخ،زبان، اتحاد و جغرافيا ي ملت بزرگ تورك ايران را هدف حمله همه جانبه خود قرار داده است.
شعار”هاراي هاراي من توركم” كه لرزه بر اندام شوونيزم انداخت، روح اعتراضات مدني و چكيده مانيفست ملي ما بود. اين، روح پيام قهرمانان آذربايجان، نماد هويتيِ مبارزات ملي ما و ساير توركان ايران است.
امروز جاي نگراني است كه سير حركات هويت خواهي توركان، با انحراف به هويتهاي فرعي و انشعابي، ملت تورك ايران را از هم مجزا و هريك را به اقليتي محدود و منطقه اي تبديل نمايد. تالي وحشتناكِ ديگرِ اين امر، آن است كه سه چهارمِ ملت ما را، كه در خارج از جغرافياي آذربايجان ساكنند، وادار به انتخاب و مجبور به رو در روئي باهم كرده و آرزوها و تدابير ديرينِ استالين و رضاخان و برنامه هاي نوين آپارتايد را عملي سازد.
از نقطه نظر جغرافيايي ملت تورك تنها ملتي است كه در ايران حضور منطقه اي ندارد و بيانِ “همه جاي ايران سراي من است” به جز از جانبِ توركان ايران، ادعائي گزاف و مصداقي موهوم است ولاغير. بنا به گواه تاريخ، ايران سرزمين پدران ماست و ما براي اعاده و استرداد ميراث خويش، قهر و فرار را(اقلا در اين مرحله) چاره كار نمي دانيم.
در چنين شرايط و اوضاع واحوال است كه بازنگري استراتژي و بازانديشي تاكتيك هاي حركت ملي ما درخارج، با نيتي صادقانه، براي نزديكي به اصول مبارزات ملي داخل، با مراعات ظرفيت هاي آگاهي و آرمانيِ آن و ملاحظه محدوديت هاي امنيتي و سياسي موجود، يك ضرورت تاريخي است تا ضمن پاسخگويي به نيازهاي اساسي ملت بزرگ تورك ايران كه همانا احياي فرهنگ و تاريخ، هويت و زبان، اتحاد و همدلي و يكپارچگيِ جغرافيايِ توركان ايران است، به اكثريت حاشيه نشين و احيانا خزيده در چنبر آسيميلاسيون، اعلام نماييم كه:
ملت بزرگ تورك ايران نه مرده است، نه مي ميرد و نه خواهد مرد و به هيچ ملت و جرياني نيز اجازه نخواهد داد كه او را مرده نگه بدارد.
بگوييم: ما بايد بيدار شويم تا زنده بمانيم.
بگوييم: عصر جديد براي ملت بزرگ تورك ايران عصر حيات و ممات است. اگر بيدار شده و با استحاله مبارزه كنيم زندگي با ماست وگرنه ما را زنده بگور و فرهنگ، تاريخ، هويت، زبان، اتحاد، همدلي، يكپارچگي و جغرافياي سراسري ما را نيست و نابود و كلا تصاحب خواهند كرد.
بگوييم: بايد بيدار شده و زنده بمانيم تا فرزندانمان، يكباره اسير ملتهاي ديگر نشوند و خودمان تا ابد، سزاوارِ نفرين تاريخ نشويم. راستي چه ننگ است ميراث ننگينِ اسارت بر فرزند گذاشتن و نفرينِ ابديِ تاريخ بر خود روا داشتن.
ملت شريف و بزرگ تورك،
ما امروز به ملت سازي نياز داريم و بس.
لذا،وظيفه ملي تركان ايران، در اين برهه از پروسه بيداري ملي و رجعت به خويش، مبارزه براي رسميت زبان توركي، و باز خواني معتبر و باز نويسي مستندِ تاريخ ملت تورك ايران است، كه در نوشته هاي بعدي تحليل و توصيه خواهندشد.
آوريل 2010- كاليفرنيا
دكتر عليرضا نظمي افشار
بحران هويت
یازار : atabak
بحران هويت
يكي از معضلات اجتماعي جامعه روشنفكري و جوان آذربايجاني امروز بحران هويت است . به جز جوانان و پيشروان حركت ملي اذربايجان هنوز هم جوان عادي و دانشگاهي اذربايجان از ترك ناميدن خود ابا دارد!!!!!! چرا كه در طول دوران حكومت پهلوي كه آثار شوم آن هنوز هم بر جامعه سنگيني مي كند ناجوانمردانه ترين ضربه ها بر شخصيت تركان ايران وارد آمد! .
در طول حكومت53 ساله رضاخان وفرزند وي تركان ايران از توهين ها وبي احترامي هاي آشكار و مستقيم تا تحقيرهاي مدون وكلاسيك در راديو وتلويزيون ودانشگاهها در امان نبودند .
امروزه هم گويي كلمه ترك كابوس وحشتناكي است كه بر سينه جوان آذربايجاني و جوانان ترك ديگر مناطق كشور سنگيني ميكند!!.در دوران حاكميت پهلوي صحنه را انچنان بر تركان و حتي كلمه ترك تنگ كردند كه آن عده از جوانان اذربايجاني كه زندگي را نه در مبارزه براي رهايي از ظلم وستم مضاعف پهلوي بر عليه تركان كه در به دست اوردن نان وآبي بي دردسر مي ديدند تنها راه رهايي از كابوس وحشتناك ترك را در جايگزين كردن اين كلمه با واژه ديگر جستجو ميكردند!!
(آذري) آنهم از نوع غير تركي واژه ي بود كه كشف آن بيشتر از سقوط امپراطوري هزار ساله تركان ايران رضاخان وپان آريائيست ها را خوشحال كرد تا فراريان از هويت تركي را نشان ودرجه ي زيبا و افتخار اميز از نوع پارسي ارزاني دارند!!!!!!!!!!!!!!!
اري چنين شد كه جوان ترك ايراني با دو نوع هويت تحقير شده ي تركي وافتخار افرين اذري از نوع پارسي روبرو شد كه نمي دانست اين دومي را چگونه جايگزين اولي كند.
به تركي سخن مي گفت اما خود را آذري ميناميد . او آذري را براي رهايي از واژه ي ترك بر خود برگزيده بود. وقتي از او ميپرسيدي تركي يا آذري ? مي گفت اذري مي پرسيدي آذري يعني چه ومنظر از آذري چيست ? چيزي براي گفتن نداشت فقط مي خواست ترك نباشد . تركي كه در دوران حكومت پهلوي به بدبخت ترين كم ارزشترين عنصر جامعه تبديل شده بود . ولي همين آذري وقتي پاي از ايران بيرون مينهاد ودل به فرنگستان ميداد ايراني بودن خود را انكار مي كرد وخود را ترك انهم از نوع ايراني اش مي ناميد.
ترك ستيزي از زماني كه امپراطوري چند هزار ساله تركان با سقوط دولت قاجار پايان يافت و حاكميت نژاد پرستانه رضا خان بر كشور كثير المله ايران تحميل گرديد آغاز شد.
ودر نهايت اين ترك ايراني بود كه مشت محكمي به دهان كثيف و مثل سگ پهلوي كه هي پارس –پارس-پارس-پارس ميكرد زد . وصداي پارس پازس او را ساكت كرد اما و.......
گلجك بيزيمدي
یازار : atabak
نظريه ي انعكاسي زبانها
هم اكنون در همه ي زبانهاي دنيا واژه هايي وجود دارد كه با اخذ الهام وبه تقليد از صداها واصوات موجود در طبيعت خارج از انسان ساخته شده اند. هجاهاي موجود در اين كلمات فريادهاي حيوانات-شرشر آب-سوت كشيدن-وجز اينها را به ياد مي آورد . مثلا افعال و كلمات زير كه در تركي موجود است از اينگونه كلمات به شمار مي رود:
شيريلداماق-شاققيلداماق-شاقيلتي-پوفله مك-قيديقلاماق- مله مك-مياولاماق-گومبولده مك-جنقيلي-چانقيل-قار قا-خورولداماق-و...
اين گونه كلمات در تركي شايد بيش از هزار كلمه باشد كه برخي از انها صورتهاي خاص در زبانهاي ديگر يافته اند. مانند مصدر (دينله مك) كه صورت كهن آن tinlamag بوده ودر لاتين بصورت tintinare بوده ودر عربي بشكل طنين درامده .
طبق اين نظريه ي علمي زبانهاي باستاني و اصلي بشريت براساس تقليد از صداي موجود در طبيعت اختراع شده سپس تكامل يافته است وتركي درميان همهي زبانهاي دنيا از اين لحاظ ممتاز است وهم از اين روست كه برخي ها عقيده دارند نخستين زباني كه بشر بدان سخن گفت تركي بوده و بسياري از واژه هاي زبانهاي امروز ريشه تركي دارند
اين نظريه معروف به تئوري انعكاسي است كه در اواخر قرن 19 در اروپا پيدا شد و نخستين مدافع آن زباتشناس معروف آلماني woehl بود.